شکرگزاری روز بیست و یکم

۱. خدایا شکرت پسر عزیزم بعد از ظهر حسابی استراحت کرد.

۲. خدایا شکرت پسر خوبم  شب را راحت و بدون دردسر به خواب رفت.

۳. خدایا شکرت پسرم برای دستشویی رفتن مشکلی ندارد.

۴. خدایا شکرت سپهر جانم اش نهار را دوست داشت و کلی میل کرد. 

۵. خدایا شکرت بعدش از مامان جون بزرگ تشکر کرد.

۶. خدایا شکرت که پسرم پیشنهاد میده برای خواهرش هم اسباب بازی بگیریم.

۷. خدایا شکرت که پسرم کلی خاک بازی کرد و بهش خوش گذشت‌.

۸. خدایا شکرت در راه تهران تبریز مشغول بودند و مساله ای پیش نیومد.

۹. خدایا شکرت برای پسر خوب و عزیزم.

۱۰. خدایا شکرت بابای سپهر در مساله ی ادب او وارد عمل شد و باعث شد حرفای زشتی که یاد گرفته بود رو به زبون نیاره.

شکرگزاری روز بیستم

M V:

۱. خدایا شکرت سپهر روز خوبی رو پشت سر گذاشت.

۲. خدایا شکرت سپهر سرفه اش قطع شد.

۳. خدایا شکرت پسرم شاد و سرزنده است.

۴. خدایا شکرت عزیز دلم غذایش را خوب میخورد.

۵. خدایا شکرت پسرم هر شب مسواک میزند.

۶. خدایا شکرت پسر گلم به راحتی به خواب رفت.

۷. خدایا شکرت عزیز با ادبم با دیگران با ادب صحبت میکند.

۸. خدایا شکرت که دیگران سپهر رو به عنوان فرد با ادب یاد میکنند.

۹. خدایا شکرت که با امدن سارا، سپهر عزیزم خجالت بیش از اندازه را تا حد زیادی پشت سر گذاشت.

۱۰. خدایا شکرت پسرم اهل دعوا با بچه ها نیست و با ملایمت با انها بازی میکند.

الحمدلله علی کل حال

الحمدلله علی کل نعمه

خدایا شکرت ماه صفر را پشت سر گذاشتیم.

خدایا شکرت دخترم با افتادن از پله ها، هیچ اتفاقی برایش نیفتاد و صحیح و سالم است.

خدایا شکرت که سارای عزیزم اب سیبش را داوطلبانه خورد.

خدایا شکرت که سرحال بازی کرد و بعد به راحتی خوابید.

خدایا شکرت دخترم سرحال و سالم است. 

خدایا شکرت که مقاوم است و ویروسها نمیتوانند کاری بکنند.

خدایا شکرت.

شکرگزاری روز نوزدهم

۱. خدایا شکرت که حال سپهر خوبه

۲. خدایا شکرت که سپهر عزیزم شب رو راحت میخوابه

۳. خدایا شکرت که پسر گلم سرفه اش قطع شد..

۴. خدایا شکرت که پسرم وقتی میخواد قصه ی یه خانواده ی خوووب خوووب رو بگه، قصه خانواده چهارااییمون رو میگه با قهرمانانی به نام های خودمان

۵. خدایا شکرت سرفه سپهر قطع شد.

۶. خدایا شکرت با سپهر اتاقش رو مرتب کردیم.

۷. خدایا شکرت پسرم به خوبی میتواند با اطرافیان تعامل کند.

۸. خدایا شکرت پسر مهربانم به خواهرش حسودی نمیکند و از وسایل جدید او ذوق میکند.

۹. خدایا شکرت سپهر هوای خواهرش را دارد..

۱۰. خدایا شکرت خیالم از بابت تکالیف سپهر راحت است و به او اعتماد دارم. 

الحمدلله علی کل حال

الحمدلله علی کل نعمه

راه تهران-تبریز. شب شهادت امام رضا علیه السلام. با مامان و بابا. پسرم بعد از یک ساعت سرفه به لطف امام رضا آرام گرفت و خوابید. خدایا شکرت.

شکرگزاری روز هجدهم

۱. خدایا شکرت که سپاسگزاری امشب را به یادم انداختی

۲. خدایا شکرت و سپاسگزارم که پسرم امروز داوطلبانه نماز ظهر و عصر را به همراه تسبیحات حضرت زهرا به جا اورد.

۳. خدایا شکرت سرماخوردگیهای پسرم خفیف است و نیازی به دکتر نداریم.

۴. خدایا شکرت پسرم اهل صبحانه خوردن است.

۵. خدایا شکرت که نیمروی صبحانه امروز را اقاسپهر برایمان درست کرد، با تزیین نعناع و گل محمدی.

۶. خدایا شکرت یکدانه پسرم با محبت است.

۷. خدایا شکرت پسر عزیزم با خدا صحبت میکند و حس خوبی دارد.

۸. خدای مهربان متشکرم که من را چشم انتظار و حسرت به دل مادری نگذاشتی.

۹. خدای بزرگ متشکرم که زندگیمان را با تولد سپهر بیمه کردی.

۱۰. خداوندا شکرت که همراه سپهر برکت و رزق و روزی فراوان به ما بخشیدی.

اعملوا ال داوود شکرا و قلیل من عبادی الشکور.

الحمدلله علی کل حال

الحمدلله علی کل نعمه

شکرالله.

کی مامان بشه؟

خاله بازی ها کف اتاق ولو شدند. 

کتری اسباب بازی را اورده "داغه داغه " گویان وسط سالن.

چتد دقیقه بعد "آممه آممه " گویان برگشت و دنبال من تو اشپزخونه میگشت. تو سالن منو پیدا کرد. فنجان بندانگشتی خاله بازی را دستش گرفته میخواهد برایش اب بریزم.

فکر کنم دیگه وقتشه با هم خاله بازی مشتی کنیم.

شکرگزاری روز هفدهم

۱. خدایا سپاسگزارم که پسر عزیزم امشب با ذکر یاعلی راحت و خیلی فوری به خواب رفت. علی علیه السلام نگه دارش باشه ان شاالله.

۲. خدایا شکرت که من رو از اتاق هدایت کردی و برگردوندی پیش پسرم تا شب رو با ارامش و با ایه الکرسی و ۱۱ قل هوالله، در کنار من به خواب بره.

۳. خدایا شکرت که پسرم امروز رو پیش پدرش سپری کرد. یک روز خوب مردانه.

۴. خدایا شکرت درد رو از پسر دردانه ام دور کردی.

۵. خدایا شکرت که وقتی مامان بزرگ اینا پشت در بودند پسرم ایفون رو با ادب و مهربانی جواب داد.

۶. خدایا شکرت به پسر عزیزم در مهمانی خوش گذشت.

۷. خدایا شکرت که با مهربانی و ادب خداحافظی کرد.

۸. خدایا سپاسگزارم به حرف پسرم گوش کردم و براش ساندویچ درست کردم.

۹. خدایا سپاسگزارم که در مقابل پسرم آرامتر و صبورتر شدم.

۱۰. خدایا شکرت که سپهر و سارای عزیزم کنار هم لبو و نان خوردند.

وقتی این خواهر و برادر در کنار هم کاری میکنند قلبم از خوشحالی و شکرگزاری لبریز میشود.

از دست و زبان که برآید

کز عهده شکرش به در آید

اعملوا آل داوود شکرا و قلیل من عبادی الشکور

آینه چون نقش تو بنمود راست

مادر ودختری در خانه هستیم. مردهایمان هم، پدر و پسری، رفته اند سرکار.

دارم غذا میدهمش. یک دستم زیر چانه ام است. نگاهم میکند، میخندد، و با چند بار تلاش دستش را مانند من زیر جانه اش جا میدهد.

چشم هایم گرم میشود. من امروز دختر 15 ماهه ای دارم که گروه خونی اش مثل من است، انگشتان دستش را مانند من، وقتی میخواهد لیوانی چیزی بگیرد، با ناز از هم باز میکند. دختری که آینه ی من است. و امروزِ من، شاید آینده ی قابل پیش بینی او باشد. چقدر الگوی خوبی هستم برای این آینه ی پاک و شفاف؟

شکرگزاری روز شانزدهم

۱. خدایا سپاسگزارم که امشب یک ربعی چهارتایی با هم خندیدیم و خوش گذروندیم.

۲. خدایا سپاسگزارم که پسر خوبم غذایش را خوب میخورد.

۳. خدایا شکرت که پسرم دم نوش نعناع دوست دارد.

۴. خدایا شکرت که پسرم میوه دوست دارد.

۵. خدایا شکرت که سپهرجانم حرف هایش را به من میگوید.

۶. خدایا شکرت که پسرم امروز از پیش دبستانی جایزه گرفت.

۷. خدایا شکرت پسرم فردا صحیح و سالم از خواب بیدار میشود.

۸. خدایا شکرت پسر با حیایی دارم.

۹. خدایا شکرت پسرم ریزترین احساساتش را با من در میان میگذارد.

۱۰. خدایا شکرت پسر عزیزم این روزها عصرها سرگرم و مشغول است.

شکرگزاری روز پانزدهم

۱. خدایا سپاسگزارم که مهمانی هایمان بی دغدغه از بهانه گیری و گریه سپهر عزیزم برگزار میشود.

۲. خدایا سپاسگزارم هدایتم کردی برای بچه ها غذا برداشتم و در راه مهمانی نوش جان کردند.

۳. خدایا سپاسگزارم امروز تقریبا بدون فریاد و دلخوری گذشت.

۴. خدایا شکرت که پسر خوبم به آشپزی علاقه منده و کمکم میکنه.

۵. خدایا سپاسگزارم امروز با پسر قران خونم کلی قران خوندیم و گوش کردیم.

۶. خدایا سپاسگزارم امروز پسرم اوقات خوشی رو با محمدامین داشت.

۷. خدایا سپاسگزارم امروز پسرم خودش به زحمت زیاد رحل و قران رو اورد که قران بخونیم. 

۸. خدایا سپاسگزارم در مقابل پرخاش سپهر، تونستم بدون نصیحت یا انتقاد، حق رو بهش بدم.

۹. خدایا سپاسگزارم پسرم الان قران رو اورد تا سوره بلد رو تمرین کنه.

۱۰. خدایا سپاسگزارم بعد از قولی که به خودم و خدایم دادم، داد و فریاد اونشب دیگه به اون صورت تکرار نشد.

مارندگان

با دوستش رفتند زیر ترامپولین به دنبال اسباب بازیهای پرت شده.

میگه: ما داریم میخزیم. ما از مارندگان هستیم.