آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

پیام های کوتاه

  • ۲ ارديبهشت ۹۲ , ۱۷:۴۷
    اودو!
  • ۳۱ فروردين ۹۲ , ۲۳:۳۶
    سلاح
  • ۲۶ فروردين ۹۲ , ۰۰:۴۱
    خواب
  • ۱۹ فروردين ۹۲ , ۱۵:۱۳
    کوپن

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

۸ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

وقتی از کنار مغازه ای رد میشیم و با اون صدای نازت، مخصوصا الان که گرفته و مثل خروس نابالغ شدی، میگی: مامان میشه اَدونا برام بِقَلی (ازونا برام بخری) یا میگی برام بوبولا بقل( پفیلا بخر)

دلم میخواد همه ی اونا رو برات بخرم حیف که اصول تربیتی و اقتصادی و سلامتی دست و پام رو بسته اند

 

رز
۳۰ آذر ۹۷ ، ۲۱:۳۶ ۰ نظر

نگام کنید این بالام

رو شونه های بابام

برگی اگر بیلیشه

زود میگیرم نلیشه


(برگی اگر بیفته

زود میگیرم با دستام)

رز
۲۸ آذر ۹۷ ، ۱۴:۴۱ ۰ نظر

زهی خیال باطل یعنی 

دخترک روز رو نخوابیده،

شب مهمان داشتیم و دیر خوابیده

و تو با خودت میگی حتما فردا حسابی جبران میکنه

و فردا صبحش ساعت ۶ و نیم میگه مامان پاشو آب دومانه (صبحانه) بقولیم. (بخوریم)

و البته ساعت هشت دوباره میخوابه.


* عنوان از کتاب بازیهای انگشتی مصطفی رحماندوست:)


رز
۲۰ آذر ۹۷ ، ۰۹:۳۹ ۰ نظر

مامان چی وُقتی؟ 

این جمله،  گذشته ی جمله ی 

مامان نی میگی

میباشد!!

هر کس فهمید صلوات بفرسته.

اگر هم نفهمید باید بگم که چی وُقتی یعنی چی گفتی، و نی میگی یعنی چی میگی.

بِپَژی شد: پخت

اونقدر بلبل زبونی میکنی، اما متاسفانه فیلم و صدا و مکتوب کم دارم از تغزلاتت.

نمونه اش الان که هر چی فکر میکنم چیزی برای نوشتن یادم نمیاد.

سر داداشی یه کاغذ و قلم دم دستم بود فوری یادداشت میکردم تو اون تا سر فرصت تایپ کنم، الان هر کاغذی دم دست باشه یا توسط داداشی یا خودت دچار ارزش افزوده هنری میشه و به فنا میره.


رز
۱۹ آذر ۹۷ ، ۲۳:۵۶ ۰ نظر

دعواشون کردم.

چون خواب بودم. خواب که چه عرض کنم پنج دقیقه چشمام گرم شد فقط و این دو نوگل خندان، هرّ و کر کنان خندیدند و بدو بدو کردند و اومدند چیز میز زیر من قایم کردند و روی من پریدند و در نهایت اونقدر سپهر، سارا رو خندوند، که با اینکه دستشویی تازه رفته بود، چند قطره ای فشاند توی شلوار و موکت. دیگه به این مرحله که رسید مانند فنر پریدم و اینو اب بکش و اونو اب بکش.

و در حین اب کشی اعلام کردم که من برای سپهر جشن تولد ( که گفتیم امسال جشن ادبه خیر سرمون) ن می گی ررررم!!! که بابایی هم گفت منم همین تصمیم رو دارم.

خولاصه دوباره که استارت هروکر رو زدند مانند شیر ژیان بهش غررریدم که سارا رو نخندون!

خنده با خنده فرق میکنه. خنده هاشون ازین خنده الکیها با جیش تضمینی بود.

هشزاد یه کم نک و نال کرده، یه کم داد و بیداد، چونه زده، سعی کرد گریه کنه ولی موفق نشد، که الا و بلا شما برای من جشن ادب میگیرید.

دید هیچ راهی جواب نداد. اومده بوسم میکنه، صداشو تغییر داده با حالت چغولیه بچه گونه میگه: مامان خوبم. مامان خوبه! مامان بده رَفففت. مامان خوبه! مامان بده میخواست واسه من جشن ادب نگیره. الان دیگه رفت.

هر کار کردم نتونستم تریپ خشمگین ام رو ادامه بدم. خنده پابرهنه دوید تو صورتم.

سپهر هم که خنده ام رو دید خیالش راحت شد و رفت سراغ بازیش.

رز
۰۵ آذر ۹۷ ، ۰۱:۰۷ ۰ نظر

دست گذاشته روی استخوان گونه ام، میگه این چیه؟ 

میگم استخونه

میگه: ئه! بدیم هاپو بقوله (بخوره)

رز
۰۳ آذر ۹۷ ، ۲۳:۱۹ ۰ نظر

بپژی شده : پخته! 

 

مامان بزرگ: سارا پات چی شده؟

سارا: مامان اُفت اوب میشه (مامان گفت خوب میشه)

 

 

مامان نی میگی؟ 

مامان آقا نی میگه؟

(نی=چی!)

 

 

خداحافظ نگهدار تو باشه برو

رز
۰۲ آذر ۹۷ ، ۰۹:۴۶ ۰ نظر


یه لوز آقاهه لفت بادار دَمو شد.

یه روز آقا رفت بازار. تموم شد.

رز
۰۲ آذر ۹۷ ، ۰۹:۴۲ ۰ نظر