آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

پیام های کوتاه

  • ۲ ارديبهشت ۹۲ , ۱۷:۴۷
    اودو!
  • ۳۱ فروردين ۹۲ , ۲۳:۳۶
    سلاح
  • ۲۶ فروردين ۹۲ , ۰۰:۴۱
    خواب
  • ۱۹ فروردين ۹۲ , ۱۵:۱۳
    کوپن

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

جدیدا راهکاری پیدا کردی برای مقابله با ترست از تاریکی

خیلی ریلکس وارد اتاق تاریک میشی

تا زمانی که چراغ رو روشن نکردی، جیغ میزنی، کارت رو انجام میدی، چراغ رو احیانا خاموش میکنی و تا وقتی هنوز از اتاق خارج نشدی، مجددا جیغ میزنی.

------

چند ماه پیش، که یه دوره دو سه هفته ای برای رفتن به دستشویی بسیار مقاومت میکردی، و خیلی هم حساس و زودرنج شده بودی، و من علتش رو آوارگی شما بین من، بابا، مامان بزرگ و خونه ی امیرعلی اینا میدونم، (به خاطر دانشگاه من) یک روز ناچاز شدم ببرمت خونه امیرغلی اینا. اونروز خیلی کسل بودی و حاضر هم نشده بودی با دختر عمو بری دستشویی و تا من برگردم، خیلی اذیت شده بودی.

دختر عمو میگفت که سپهر خیلی سرحال نبود، و همه اش هم میترسید. (از صدای اتصالیه ایفون، صدای موتور خونه، حضور نقاش ها تو راهروی اونا و...)

بعد یکهو راه حلی به ذهنش رسید. یهو گارد گرفت و ادای شیر درآورد و گفت: هوووو، من شییییرم! 

و اینطوری فشار درونیش رو تخلیه کرد.

امیرعلی ظاهرا اولش ترسیده و پشت مامانش قایم شده بود، ولی بعد از لحظه از بازی-جدی جدید خوشش اومده و گفته: هوووو، منم شیریم!!



خیلی خوشحالم که برای مسائلت دنبال راه حل میگردی و تن نمیدی به مساله ی موجود.

عالیه عزیزم، این یعنی اشتیاق تو برای بهتر کردن اوضاع اطرافت.

رز
۱۹ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۲۸ ۰ نظر

وبلاگت رو باز میکنم که دو سه جمله ای بنویسم، غرق میشم تو خاطرات نه چندان قدیمی تو.

به خودم میام و میبینم چندین بار گزینه نوشته های قدیمی تر رو زدم و خوندم و خوندم

برمیگردم سر مقاله ای که داشتم میخوندم

دیگه نمیدونم کجا بودم و داشتم چی میخوندم و اصلا این چی داره میگه.

فعلا سپهر شیرین زبون ذهنم رو پر کرده و کامم رو شیرین


رز
۱۶ بهمن ۹۳ ، ۰۳:۲۱ ۰ نظر

پسرکم، میخواهم بدانی که من موفقیت نسبی خودم را در دانشگاه، به خاطر لطف خدا و به برکت تو میدانم.

وقتی تو هنوز نبودی، آنقدرها انگیزه جدی برای درس خواندن نداشتم. اما حالا، که عطر حضور تو را در خانه استشمام میکنم، انگار میخواهم به دنیا ثابت کنم که پسرک من، مانع رشد من نیست، حتی باعث رشد من است. این را از مقایسه نمره های کارشناسی، و نمره های کارشناسی ارشدم میتوان فهمید.

پسرم خدا را شاکرم بابت هدیه ی بزرگ و بی همتایی به نام «تو»

رز
۱۶ بهمن ۹۳ ، ۰۳:۰۳ ۰ نظر

پشت تلفن به بابا:

- بابا چرا منو ول کردی رفتی؟ من اونقدر ناراحت شدم که ناراحت شدم

رز
۱۴ بهمن ۹۳ ، ۱۸:۲۵ ۰ نظر
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
رز
۱۳ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۲۹

میپرسم: سپهر به نظرت شام چی درست کنیم؟

میگی: شام درست نکنیم. زنگ بزن بابا بگو شام بگیره!


اینجاست که فرموده اند : «و شاورهم فی الامر» ؟

رز
۱۳ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۲۸ ۰ نظر

مامان خدا به ما دوچرخه داده؟

خدا به ما غذا داده؟

.

.

.


من اصلا خدا رو ندیدم تا حالا! کجاست اصلن؟

رز
۰۷ بهمن ۹۳ ، ۰۲:۵۹ ۰ نظر