آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

پیام های کوتاه

  • ۲ ارديبهشت ۹۲ , ۱۷:۴۷
    اودو!
  • ۳۱ فروردين ۹۲ , ۲۳:۳۶
    سلاح
  • ۲۶ فروردين ۹۲ , ۰۰:۴۱
    خواب
  • ۱۹ فروردين ۹۲ , ۱۵:۱۳
    کوپن

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

۸ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

داروی مفید موثریه. امسال ما رو از انتی بیوتیک نجات داده. اسمش عنبر است و رسمش...  خبببب! خونه مون بوی روستا گرفته: بوی دود و کمی هم بوی دام، مخصوصا دام الاغی‌.

اما می ارزه. به سلامتی بچه ها و خودمون می ارزه. به شب هایی با نفس راحت خوابیدن بدون سرفه و ...

ای خدای شافی شکرت.

رز
۲۵ دی ۹۵ ، ۱۳:۳۸ ۰ نظر

- با کمی حرص، موقع مسواک زدن، خطاب به بابا: آهان. فهمیدم. میخوای تو دهنم با مسواک چرخ و فلک بازی کنی!


میگم بابا الان خسته کوفته از سر کار میاد، خونه مرتب باشه. میگی: آهان. شام کوفته قلقلی داریم با طعم بابا

- شپردزپای (پای چوپان) درست کردم، در حالیکه داری سعی میکنی اسمش رو به یاد بیاری میپرسی اسم غذامون چی بود؟ غذای چوپان دروغگو؟!

میگم شما سارا رو سرکلاس محکم بوس میکنی خانما فکر میکنن اذیت میشه، هی میگن نکن نکن. به نظرت چی کار کنیم؟ میگی: ماشین اصلاح برداریم ابروهاشون رو بزنیم افتاب بخوره به چشماشون

رز
۱۵ دی ۹۵ ، ۲۳:۱۵ ۰ نظر

به یک عدد زره شیردهی، برای جلویگری از جزاحات وارده توسط ناخن ها و چنگ دخترک به هنگام شیر خوردن نیازمندیم.


دست به دست کنید، یه بنده خدایی خیلی محتاجه. دستاش دیگه درد گرفته از بس هی با دستاش از خودش دفاع کرده.


- اون بنده خداهه منم.

- دخترک بهش برمیخوره انگار مشتش رو تو مشتم میگیرم. 

- کل وقت شیر خوردن معمولا در حال مبارزه ایم.

- خب دردم میاد! حتما باید چای چنگات خون بیفته تا راضی بشی جان مادر؟!

رز
۰۹ دی ۹۵ ، ۰۰:۲۸ ۰ نظر

- دخترک رو بردم کلاس پسرک. میگه چراااا آوردیش. بچه مریض میشه. نباید بیاریش بیرون. میگم خب چاره چیه. میگه باید بزاریش پیش کسی.

- دخترک شست میخوره. میگن ای داد. ای بیداد. نزارها! فلان کس من تا راهنمایی شست میخورد. و انگشتش لاغر موند و اینا.

- دخترک پستونک میخوره و میگم که قبل شست میخورده، میگن: عه. شست خوردن که خیییییلیییی خوبه. نبااااااید ازش میگرفتی.

- پسرک خواهرش رو بوس محکم میکنه. اونقدر از همه طرف میگن ایییی وااای نکن، بچه اذیت شد و اینقدر هی میگن که پسرک منو بیچاره میکنه از بس هی بیشتر بوس میکنه و بوسهاش محکم تر تر میشه. 

- بچم، پسرکم، مهربونی میکنه و بوس میکنه خواهرش رو. تکرارش هم کمی برای جلب توجهه. اونوقت خانمه میگه حسودی میکنه. میگم نه. حسودی نیست. دوستش داره. یه لبخندی میزنه که یعنی آره! تو راست میگی!

عاقا به فرض هم حسودی کنه. ثابت کردنش چه دردی ازت دوا میکنه؟

بعد برای مچ گیری من میگه: وقتی به سارا توجه میکنن، پسرت چیکار میکنه؟ گفتم میاد سارا رو بوس میکنه. 

اگه این حسودیه، خیلی هم شیرین و زیباست اصلن. وقتی من میبینم پسرم هیچ وقت بد خواهرش رو نمیخواد، دوستش داره، باهاش میخنده، سعی میکنه آرومش کنه، وسایلش رو برام میاره، باهاش حرف میزنه، برای آینده اش برنامه ریزی میکنه، خیلی بدم میاد یه عده هی اصرار دارن انگ حسودی بزنن بهش. 

دیگه به احترام اینکه سعی میکنن راه و روش ارتباط با خواهرش رو یاد بدن هم یک سال سکوت میکنیم!

- برای تولد دخترک، یکی از اقوام زنگ زده بود برای تبریک. میگه شب بیداری هات شروع شد و تازه اول دردسرهاته  و ... میگم نه! خوبه. میگه نه! حالا ببین. 

بعد میگه سپهر حسودی نمیکنه؟ میگم نه. میگه تازه اولشه. میگم بهت. چند وقت دیگه میخواد بگه چرا اینو دنیا آوردید و ... 

داریم میریم بیرون. میگن نرییید هوا سرده. 

میخندم. واکنشی که در مواقعی که نمیدونم چی کار کنم بروز میدم. 

- بچه توی قنداق فرنگیه. مهربانانه میگه پتو بدم براش؟!

واقعا عایا من که الان دمممم خونمم و در خونه هم هنوز بازه، عایا پتو ندارم؟ عایا عقل ندارم؟ 

عایا باید یونیسف بیاید و حضانت بچه را از من بگیرد بس که بی فکرم؟!




این لیست ادامه دارد.

درود بر روان پاک ملانصرالدین، پسر ملانصرالدین و خر ملانصرالدین.


* دلم پر بود از دست مررردم ها. 

رز
۰۸ دی ۹۵ ، ۲۱:۱۰ ۰ نظر
از سه ماه و نیمگی تا چهار ماهگی، که میکنه به عبارتی دو هفته، سیستم زندگی دخترکم رویایی بود. از خواب بیدار میشد، گریه نمیکرد. شست یا  پستونک میخورد تا شیرش بدم. شیر میخورد، اه اه میکرد بلند میکردم باد گلو میزد میزاشتم زمین پستونک میخورد میخوابید.
کاراش رو میکردم، شستش رو میزاشت/پستونک رو میزاشتم دهنش و میرفتم پی کارم. چند دقیقه بعد که بهش سر میزدم خواب بود.
سرماخوردگی و واکسن یه ده روزی اوضاعش رو به هم ریخت. 
اما دوباره داره برمیگرده روی روال. 
خدا رو شکر.
رز
۰۷ دی ۹۵ ، ۱۴:۲۳ ۰ نظر

- سوپ خواهره، آش بابا.

چون سوپ رنگش روشنه، دخترونه است. آش مخصوصا اگه سبزیش زیاد باشه تیره است، مردونه است.


- عروسی زن داداش مهمونیه.


رز
۰۶ دی ۹۵ ، ۱۳:۴۸ ۰ نظر

ماناالله و یکدین الله


شعر قربان صدقه رفتن برادر بزرگه، برای خواهر کوچیکه است. 

خودش هم غش غش میخنده و میگه : سارا بپرسه یکدین یعنی چی؟

و بعد که من از زبان سارا میپرسم، میخنده و میگه نمیدونم. برای شعر لازمه!


رز
۰۶ دی ۹۵ ، ۱۳:۱۱ ۰ نظر

داشتم خاطرات قدیمیت را مرور میکردم. رسیدم به پروسه خواب، وقتی تازه از شیر گرفته بودمت. تعجب کردم ازون پروسه طولانی. بعد کمی دقت کردم. هنووووووز هم همونقدر پروسه طولانیه.
به غیر از وقتایی که بیهوش میشی از خواب، بقیه شبها، نوعا تا وقتی سرم رو مشغول موبایل نکنم و نا امید نشی از من، نمیخوابی. معمولا مجبور میشم آخرش از قوه قهریه استفاده کنم. چون هر چی نازت رو میکشم، نازت بیشتر کش میاد‌.
قصه که میخونیم، اون هیچ. ناز، نوازش هم که داریم اونم هیچ. بعد حرف، حرف، حرف، بعد که دیگه میگم بسه و بقیه اش فردا:
من میترسم (بارها و بارها )، پتو روم بکش، اینجامو بخارون، گرممه، سردمه، تشنمه، خوابم نمیاد، دستتو بزارم رو سرم،  و ...و... و...
خلاصه که کور خوندم اگه فکر کردم پروسه خواب محدود به یک سن خاص میشده است.

رز
۰۵ دی ۹۵ ، ۲۳:۵۳ ۰ نظر