آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

پیام های کوتاه

  • ۲ ارديبهشت ۹۲ , ۱۷:۴۷
    اودو!
  • ۳۱ فروردين ۹۲ , ۲۳:۳۶
    سلاح
  • ۲۶ فروردين ۹۲ , ۰۰:۴۱
    خواب
  • ۱۹ فروردين ۹۲ , ۱۵:۱۳
    کوپن

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

۷ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

وقتی دلبندکتون توی حمام، تصمیم میگیره توی دمپایی سفید جلو بسته ی حمام، که دست بر قضا، سالها هم از قدمتش میگذره، آب بخوره، اون لحظه که چشمای خوشحال کاشفش از بالای دمپایی داره بهت میخنده، راهی هست جز اینکه تو هم پقی بخندی؟!

خب به فرض اینکه اون موقع نخندی، بعدش که دمپایی رو به نیش کشیده مگه میتونی نخندی؟

دمپایی حمام اصلا هم کثیف نیست.لابد.ان‌شاالله.

رز
۲۹ تیر ۹۷ ، ۰۰:۱۸ ۰ نظر

محمدحسینمون رو بیمارستان بستری کردند. 

دلم آشوبه. یاد اون شبی که سارا بستری بود میفتم و خون گریه هایی که کردم.

خدایا به حق مولود امشب، که ولی نعمت ما در قم هست، محمدحسینمون رو شفای کامل بده و دل همه مون رو شاد کن.

رز
۲۴ تیر ۹۷ ، ۰۲:۵۸ ۰ نظر

وقتی آواز میخونی، دلم قنج میره، چون حکایت ازین داره که شکر خدا همه چی روبه راهه.

#دخترم

رز
۲۲ تیر ۹۷ ، ۲۳:۲۵ ۰ نظر

مُخمل قشنگم

زبر و زرنگم


خانوم قشنگم

زبر و زرنگم


شعریه که معمولا برای دخترک میخونم.

شعر معمولم برای پسرک رو یادم رفته. اینو نوشتم برای ثبت در تاریخ



شهریور۹۷ نوشت: شعره رو یادم افتاد:

 سپهرعشق‌منی  سپهرعشق‌منی سپهرعشق‌منی

رز
۲۲ تیر ۹۷ ، ۲۳:۲۴ ۰ نظر

آبو بببننننددد 

خطاب به مخاطب نامعلوم، در رویارویی با  رودخانه، قل خانم قریب به پنج ساله دوقلوهای خواهرم. 

طفلک رودخانه ندیده ی شهر نشین، فکر کرده یه نفر آب رو باز گذاشته، و داره هدر میره لابد

رز
۱۲ تیر ۹۷ ، ۰۵:۳۷ ۰ نظر

کلمه ایست که سپهر تحت شرایطی که یادم نیست چی بود ساخت،  و خودش فراموش کرد، اما برای من، وقتی دخترم "بی خسافه گری" میکنه خیلی کاربرد داره. مثلا غذاش رو نمیخوره، یا هر چی اسباب بازی میتونه دستش میگیره، به ازای بقیه اش هم جیغ بنفش میکشه که مبادا رقبا دستشون به اسباب بازیا بخوره و اقدامات بی‌خسافه آمیزی ازین قبیل.

رز
۰۸ تیر ۹۷ ، ۲۳:۲۰ ۰ نظر

برای اینکه این خونه تمیز و مرتب بمونه، نیاز به یک ربات کارگر ۲۴ ساعته دارد.


هر وقت خونه رو جارو میکنم، تا چندین ساعت عصبی و درنده میشم.


از بس دخترک بهانه میگیره و پام رو میچسبه و دستم رو میگیره و ریخت و پاشهای پسرک متعجب و عصبیم میکنه. هسته های البالو در اقصیییی نقاط خانه، خرده های تراش، ریزه های کاغذ، خرده نان و ....


میدونم تنها راهکار، کنار اومدن و پذیرفتن وضعیت موجود و گذشت زمان است.


ولی وقتی بعد از چند ساعت جارو کشی بالاخرهههههه تموم میشه و جمعش میکنم، و میرم دستشویی، و صدای فروریختن وحشتناکی میاد و به دنبالش صدای پسرک که، میخواستم از یخچال نخودچی بردارم، همه اش ریخت، شیر توی لیوان هم ریخت، حتی تلاش پسر برای "تقریبا" جمع کردن صحنه ی فاجعه، و تمرکز و مراقبه ی ده دقیقه ای در دستشویی برای عصبانی نشدن، باز هم نمیتونم حجم عصبانیتم رو کاملا افسار بزنم و بعد دو راهی: یا جمع شدن تمااااام خوراکی، غیر از صبحانه نهار شام از خانه، یا تن دادن ساعت مشخص و مقرر برای میان وعده ها را جلوی پای پسرک میگذارم.

رز
۰۵ تیر ۹۷ ، ۱۶:۵۱ ۰ نظر