آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

پیام های کوتاه

  • ۲ ارديبهشت ۹۲ , ۱۷:۴۷
    اودو!
  • ۳۱ فروردين ۹۲ , ۲۳:۳۶
    سلاح
  • ۲۶ فروردين ۹۲ , ۰۰:۴۱
    خواب
  • ۱۹ فروردين ۹۲ , ۱۵:۱۳
    کوپن

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

۲۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

فرزند اول 

همه چیز نو و اکبند

همه از برند خوب و معروف

خریدها از جاهای مختلف و مراکز سیسمونی فروشی مهم شهر

بعد دنیا اومدنش:

وقت خوابش همه جا ارام

حتی صدای پیس پیس شیشه پاک کن هم ممنوعه! 

با کوچکترین اه اهی از جانب نوزاد، چند نفر اماده به یراق اند کا راهش ببرند و دم هود برایش اقای هود بازی کنند و ...

و با این حال فرزند اول روزها نمیخوابه و دائم گریه میکنه

همه چیز تمیز و دست نخورده!



فرزند دوم: 

کریر و کیف و کالسکه موروثی

بعضی لباس ها هم همچنین

بقیه خریدها، از مغازه محل

بدون همراهی پدر خانواده

بعد دنیا اومدنش

تو همان مادری، پستانک و سرشیشه اش رو میجوشونی

اما یهو به خودت میای میبینی در پستونک، رفته تو انگشت پای فرزند اولت! 

وقتی خوابه، برادرش وقت و بی وقت میاد دست و پاش رو میگیره

بغلش میکنه

احیانا ممکنه هوس بکنه دو تا داد جانانه هم دقیقا دم گوش نوزاد بکشه

قرار گذاشته شده که راه نبریم نوزاد رو، تا بلایی که سر فرزند اول سرم اومد تکرار نشه.(کمر درد، دو سری فیزیوتراپی، بغلی شدن پسرک با وجود کبر سن!!! هنوز هم گاهی مادربزرگ جانش بغلش میکند، مثلا در راه کلاس زبان...)

با این حال نوزاد روزها خوب میخوابد. به سر و صداها وقعی نمینهد و در بغل نشسته هم ارام میگیرد.



تفاوت زیاااد هست بین این دو طبقه

رز
۲۹ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۰۶ ۰ نظر
رز
۲۹ شهریور ۹۵ ، ۰۱:۰۱ ۰ نظر

دلم میخواست، و خیلی میخواست برای دخترمان گوسفند قربانی کنیم.

اما ظاهرا فقط منم که داوطلب این کار هستم. من که کاری از دستم بر نمی اید. هزینه و زحمتش برای دیگران خواهد بود.

این بود که گفتم خدایا راضی ام به رضای تو. من دیگران رو تو زحمت نمی اندازم، تو هم لطفا دخترمان را در پناه خودت حفظ کن و مصون بدار. 


رز
۲۹ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۳۹ ۰ نظر

دایره لغاتت از خیلی از بچه های هم سن و سال، و حتی خیلی بزرگ تر از خودت، خیلی بیشتر است.


- مامان جون ماشاالله کولرتون خیلی قدرتمنده!


- با عمه درمورد چیزی دارن صحبت میکنند. عمه پیشنهادی میده. میگی: 

- آره این معقوله.


- کتابت رو ورق میزنی و چشمت میخوره به ویرایش هایی که من بر شعرها کردم. میگی: 

- عه؟ دخالت؟!



رز
۲۷ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۴۱ ۰ نظر

نصفه شبی، وسط صحبت بزرگ شدن بود به نظرم که گفتی من خیلی بزرگم و جلوی همه میایستم نماز میخونم و یکهو همین حین، هوس عبا و عمامه زده به سرت.

اصرار که برایم بخر.

میگویم عبا باشه، ولی عمامه خریدنی نیست. باید درس طلبگی بخونی تا بهت ازونا بدن.

میگی:

- من میرم دم اون حوضه (تو تلوزیون، حوزه های علمیه رو همراه حوض دیده فکر کنم)، آقاهه رو میندازم تو آب، عمامه اش رو ازش میگیرم، میزارم سر خودم.

بعد فکر میکنی، و میگی عمامه بچه گونه اش هم هست؟ 

میگم نه.

میگی آخه اونجوری عمامه میفته تو گردنم!



رز
۲۷ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۳۴ ۰ نظر

از عوارض زایمان این است که "کالباس خانگی" را در نگاه اول میخوانم "لباس حاملگی"! 

رز
۲۵ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۱۴ ۰ نظر

پنجره را باز میکند و از طبقه چهارم اسم و فامیل کامل خواهرش را فریاد میزند.

سرش را از شیشه ماشین بیرون میبرد و میگوید: ای مردم، من خواهر دارم.

هر کس تلفن میزند گزارش کامل وضعیت خواهرش را میدهد. که چشم هایش را باز میکند ، که چه جوری جیغ میزند (و با جیغ خودش که دارد ادای خواهرش را در می آورد گوش طفلک پشت تلفن رو کر میکند.)

دم آرایشگاه که دخترک را از مردان خانواده ام تحویل میگیرم تا راهی پارک شوند، به من میسپارد که خواهرش را نشان خانم ها بدهم.

به خانم معلمش میگوید که من یک خواهر دارم.


خوش است با دنیای خواهر داری.


خواهرش را دوست دارد شکر خدا. هر چند هر از گاهی چیزهایی رو هم روش امتحان میکنه. مثلا امروز داشت امتحان میکرد که واکنشش دخترک به نیشگون ریز با ناخن چیه!!!

رز
۲۵ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۰۵ ۰ نظر

مامان سارا تا صبح میخوابه؟

-نمیدونم. فکر نکنم.

بر میگردی سمت قبله:

خدای مهربون

ای خدای مهربون

بچه گلم، سارای خوبم تا صبح بخوابه و شیر نخواد

الهی امین 

الهم صل علی محمد و ال محمد.



صبح نوشت: سارا تا صبح خوب خوابید. خدا رو شکر.

صبح نوشت 2: به دعاهای پسرک اعتقاد دارم. کودک است، پاک است، سید است. اداب دعا را هم میداند.

رز
۲۴ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۰۳ ۱ نظر

درون پسرکم، اتشفشانی از خشم نهفته است. اتشفشانی که فعال است و گاه، گدازه هایش فوران میکند و میسوزاند و خاکسترش رو دقایق و ساعت هایمان سایه ای سنگین می اندازد.

بیش از همه، خودم را مقصر میدانم. خودم که به نام تربیت و نظم، به او سخت گرفتم و تندی کردم.

خدایا کمکم کن تا خشم خودم را کنترل کنم و توفیقم بده پسرم را کمک کنم تا اتشفشانش را مهار کند، و هر چه فریاد دارد به وقتش بر سر دشمنان اسلام بزند، نه خانواده و دوست و فامیل.

امین.

رز
۲۲ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۰۴ ۰ نظر

دختر قشنگم،

میشه لطفا شبا بخوابی و ساعت های بیداریت رو به روز موکول کنی؟ باور کن اینجوری بیشتر خوش میگذره ها! روزا هوا روشنه، مامان سرحاله، داداش بیداره، اونقده خوبه! اونقده خوبه.

یه بار امتحان کن، مشتری میشیا.

قربانت

مامان

رز
۲۱ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۵۴ ۰ نظر