سپهر: سارا بیا میخوام یه شهر بزرگ درست کنم
سارا: واستا دارم نقاشی میکشم
سپهر: (با لحن ترغیب کننده) بیااا خیلی شهرش بزرگه ها!
سارا: داداش داری شیطون میشی ها (که گولم بزنی)