چیا نبَندیدی؟ (چرا نبستی؟)
بابا/مامان لِگاه کن! : نگاه کن
بابا نَنو!: نرو (صبح به صبح، در حاله چانه زنی با بابا برای سرکار نرفتن!)
نَبَ ای دی: نبردی
گُباید دُما: خداحافظ شما
(رفتی پشت شیشه و داری با ماشین زباله خداحافظی میکنی!)
من گِیّه میکنم! : در حال تهدید بابا بزرگ و مامان بزرگ، که اگر برید من گریه میکنم!
دما بیای، من دستم بنده! دارم مانین بادی میکنم! (شما بیار، ...دارم ماشین بازی میکنم.) در حال مذاکره برای اینکه بیای آب بخوری، یا من آب رو ببرم خدمتتون!
وسط بدو بدو، بی هوا رفتی تو مبل: حواسم نبود!
---
من: پسرم چه جوری بگیم؟ لطفا بگو لطفا!
شما با اخم تصنعی: نه ! دومبند نیمیگم. دومبندم لَپته اونننّنّجا (با اشاره به اتاق تاریک) دومبند تو دئنم نیت! (لطفا نمیگم، لطفنم رفته اونجا، لطفا تو دهنم نیست!!!!!)
و البته بعد از کمی مذاکره و زمزمه با خودت، خودت رو قانع کردی که لطفا بگی، و رفتیم بنا به درخواست مودبانه ات، برات کیک کوچولو آوردیم.