آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

پیام های کوتاه

  • ۲ ارديبهشت ۹۲ , ۱۷:۴۷
    اودو!
  • ۳۱ فروردين ۹۲ , ۲۳:۳۶
    سلاح
  • ۲۶ فروردين ۹۲ , ۰۰:۴۱
    خواب
  • ۱۹ فروردين ۹۲ , ۱۵:۱۳
    کوپن

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

خدا رو شکر میکنم که ارزوی شغلی دخترم، آرزوی شغلی بچگی های خودمه: مادرشدن

رز
۳۰ مرداد ۹۹ ، ۱۳:۱۵ ۰ نظر

چهار سالگی شیرین...

 

- بیا بخوابیم

- نه نمیام. بیا بازی کنیم. اول بیا غذای مثلنی بپزیم.

 

از من اصرار و از وی انکار

 

من: لباست رو میزارم سرجاش، بعد بیا پیش من، نرگس رو بخوابونیم. نرگس خوابش میاد.

وچند دقیقه بعد، با تخت و رختخواب نرگس، با شیشه شیر پنج ایکس لارج او، کنار من خوابیده. 

 

* نرگس، عروسک هدیه ی تولدش است

 

 

وقتی میگه "یه چیزی بگم باور میکنی" منظورش اینه که قبول میکنی؟ و وقتی میگه "به جرئت اینکه" منظورش اینه که: به شرطی که

رز
۲۶ مرداد ۹۹ ، ۱۷:۱۹ ۰ نظر

من: به سارا درباره جهنم نباید بگی. زوده براش

سپهر: من هیچی نگفتم بهش.... فقط گفتم پر از آتشه.... اممم ... و توش فقط علف خشک و آب جوش میتونی بخوری... ://

 

یه وقت دیگه: درباره این چیزا براش نگو (بهشت و جهنم و خدا و فرشته و ...)

با یه حالت "نه مشکلی نیست" : فرشته برای سارا معنی عروس دریایی رو داره، ... و برای من!!

 

رز
۱۵ مرداد ۹۹ ، ۱۰:۲۱ ۰ نظر

 تراژدی در خانه

: میخوام درس بخونم
سارا میاد میگه نقاشی بکشیم
میزارم کنار و باهاش نقاشی میکشم.
یه عالمه
بعد شروع میکنه به رنگ کردنش
بعد خرابش میکنه
بعد پاکش میکنه
بعد هررررچی میکشم گریه میکنه که نه این قبلیه نیست
و هرررچی سپهر میکشه میگه نه من قبلیه رو میخوام
بعد میره زیر میز و گریه میکنه.
میاد روی میز و گریه میکنه
بعد دوباره زیر میز و گریه...
بعد میگه مامان خیلی بده...
و خیلی خوشحالیم و خوش میگذره
 

رز
۰۸ مرداد ۹۹ ، ۱۳:۲۱ ۱ نظر

- سارا صبر نکن، نمیشه از اب بخوری فعلا." کلر" زدن به آب.

سارا، نگران: عمه!! اب نمیشه بخوریم، آب "کلفت" شده

 

داداش یه اسباب بازی رو حین بازیشون قایم میکنه زیر لباسش یا جایی که سارا پیداش نمیکنه. 

هر چی گشت پیداش نکرد. 

سپهر: نیست، خوردمش، فردا میمیرم

سارا: فردا یادت میره بمیری

رز
۰۴ مرداد ۹۹ ، ۲۱:۴۱ ۰ نظر