آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

پیام های کوتاه

  • ۲ ارديبهشت ۹۲ , ۱۷:۴۷
    اودو!
  • ۳۱ فروردين ۹۲ , ۲۳:۳۶
    سلاح
  • ۲۶ فروردين ۹۲ , ۰۰:۴۱
    خواب
  • ۱۹ فروردين ۹۲ , ۱۵:۱۳
    کوپن

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

ازم میخوای صندلیت رو بیارم پشت در. میگم خودت که میتونی بیاری عزیزم، و نمازم رو شروع میکنم.

ناراحت میشی از اینکه حرفت اجرا نشده. تقریبا روبه روی من، مینشینی به غر زدن زیر لبت،

میگی: من بزرگ شدم یه صندلی اینقدری میخرم، (و با دستات اندازه رو نشون میدی، بعد به اون اندازه قانع نمیشی و دستات رو بیشتر باز میکنی): نه ببخشید اینقدری!... نه اینقدری که وجود نداره! اینقدری

و همین طور مدام با خودت چونه میزنی که صندلی چه قدری خواهی خرید. البته که من متوجه نشدم صندلی اونقدری! رو برای چی میخواستی بخری.

و بعد که خودت رو قانع کردی، خودت صندلی رو اوردی پشت در و به انتظار بابا ایستادی.

رز
۲۴ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۱۶ ۰ نظر

کتاب "چرا مامانمو دوست دارم" رو میخونیم.

میگم: شما چرا مامانت رو دوست داری؟

میگی: چون گوشاش نازه!


میگم: بابا رو چرا دوست داری؟

میگی: چو وقتی جاییم، مثلا پام درد میکنه، بغلم میکنه، منو میاره روی تختم.



دعانوشت: خدایا نازی گوشام رو ازم نگیر!!

آمین

رز
۲۳ خرداد ۹۴ ، ۰۰:۱۰ ۰ نظر