آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

پیام های کوتاه

  • ۲ ارديبهشت ۹۲ , ۱۷:۴۷
    اودو!
  • ۳۱ فروردين ۹۲ , ۲۳:۳۶
    سلاح
  • ۲۶ فروردين ۹۲ , ۰۰:۴۱
    خواب
  • ۱۹ فروردين ۹۲ , ۱۵:۱۳
    کوپن

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

۴ مطلب در مهر ۱۴۰۰ ثبت شده است

عصری که غروبش قرار بود برویم قم، 

به مجلس ختمی دعوت بودیم که حاضران را شاید شش هفت سال یکبار در چنین مراسمی ببینیم

و قرار بود مادربزرگ بچه ها هم بیایند و بعد از چند ماه همدیگر را ببینیم

و در شرایطی که سارا خانم یک جلسه از پیش دبستانی اش گذشته بود

ایشان را کشان کشان به حمام بردم.

و طی اشتباهی هولناک، چتری هایش را یک سانتی زدم

بعد که قشنگ خراب کردم،

برش داشتم بردمش آرایشکاه

ارایشگر محترم هم سهم خود را در گند زدن به موهای بچه ایفا کرد

و بعد با پسرم که موهای پیشانی اش کوتاه و نامنظم ، و پشت سرش هم باز هم کوتاه و نامنظم بود ، پس از پرداخت ۶۰ هزار تومان وجه رایج، به خانه برگشتیم

و آماده ی رفتن به مهمانی شدیم. 

برای حسن ختام هم هیچ گیره ای نزدم به سر دختر پسرنمایم،

یک بلوز شلوار سورمه ای هم پوشاندم بهش، که همه هی بگن این پسر کیه؟ و فکر کنن خیلی بامزه اند.

و خودم از شدت استرس آفت بزنم. 

رز
۲۹ مهر ۰۰ ، ۲۲:۳۷ ۰ نظر

یک ماهیست که هر شب و هر شب و هرشب اقاسپهر دم دمای اذان صبح 5+ یا 5_ دقیقه اینور اونور اذان صبح، وحشتزده مامان مامان صدا میزند. 

دو شب اخیر ، با یک روز فاصله بینشان، با لبیک به دعوت های زیااااد ما به صبوری، ارامش، خویشتنداری، سکوت، شجاعت و ...  صدا نکرده اند، 

الحمدلله

و به جایش خواهر بزرگوار قبول زحمت نموده اند. 

 

با تچکر

 

 

نکته خوب ماجرا اینجاست که با اینکه شبها دیر (مثلا ساعت دو یا سه) میخوابم، با صدا کردن های بچه ها، نماز صبحمان اول وقت میشود. 

الحمدلله

رز
۲۰ مهر ۰۰ ، ۰۵:۳۲ ۰ نظر

بعله. برای ما، به جای بوی ماه مدرسه، در حیاط مدرسه مان باد میآید!

 

جشن پیش دبستانی سارا خانم

روزی که برای اولین بار تقریبا تنهایی در جمع همسالانش حضور پیدا کرد و من از دور، به یاد روزی افتادم که موقع ترخیصمان از بیمارستان در حیاط ایستادم و یک دستی نوزاد ۲۶۰۰ گرمی ساندویچ شده در پتوی سفید را بغل کردم و عکس انداختیم.

دخترم مرحله جدیدی از زندگی اجتماعی را آغاز میکند‌. 

و من، مرحله جدیدی از مادری را. 

ان شاالله که اول و وسط آخرش همه سراسر خیر و رشد و برکت باشد. 

رز
۱۷ مهر ۰۰ ، ۱۹:۳۲ ۰ نظر

پای چوپان درست میکنم

 

مایه گوشتی را کف ظرف پهن میکنم و پوره سیب زمینی را رویش

میخواهم بگذارم داخل فر که سارا خانم میپرسد: پس گوشت قلقلیاش کو؟ 

میگویم: گوشت قلقلی نداره. گوشتاش زیرشه

میگه: مگه کله چوپان درست نمیکنی؟؟ 

 

 

ایشان کله گنجشکی را با پای چوپان ادغام کرده اند. 

رز
۱۱ مهر ۰۰ ، ۲۳:۱۵ ۰ نظر