آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

پیام های کوتاه

  • ۲ ارديبهشت ۹۲ , ۱۷:۴۷
    اودو!
  • ۳۱ فروردين ۹۲ , ۲۳:۳۶
    سلاح
  • ۲۶ فروردين ۹۲ , ۰۰:۴۱
    خواب
  • ۱۹ فروردين ۹۲ , ۱۵:۱۳
    کوپن

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

ساعت 6 صبح، بعد از نماز صبح، در حالت خواب و بیدار،

- مااااماااان

جانم

- آب تصریوه* تو لیوان چاقویی**!

چشم مامان

- ولی پر پر باشه ها!


* آب تصفیه! (از دستگاه تصفیه آب)

** لیوان هایی که خطوط روش رو به تیغه چاقو تشبیه میکنی و خودت این اسم رو گذاشتی روش. 


بساطی داریم با آب تصریوه و لیوان چاقویی!

رز
۲۷ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۰۶ ۰ نظر

سیب زمینی ها رو توی مایکروفر برشته میکنم و تخم مرغ ها رو اب پز.

نماز میخونم ، اماده میشیم.

تخم مرغ ها رو پوست میکنم و خرد میکنم. گوجه هم خرد میکنم و توی دو طبقه ظرف غذا میزارم.

قرار مدارهامون رو با هم میراریم:با اتوبوس میریم و برمیگردیم. چیزی هم از بیرون نمیخریم. توافق انجام میشه و راهی میشیم.

دست در دست پسرک. 

میریم پارک شهر. 

تاب و سرسره و بدوبدو

نهار ساده ولی خوشمزه مون رو با اشتها میخوریم.

دوباره بازی

بعد مسابقه میزاریم. طول پارک رو میدویم، سپهر من رو دنبال میکنه که بگیره.

سوار اتوبوس میشبم و راهی خانه.

وقتی میرسیم ساعت 17:40 شده.

هر دو خسته ایم، اما خوشحال.

خوش گذشته بهمون.

هرچند گلودرد دارم و داشته ام. 

خدا رو شکر به خاطر روزهای مادر پسری.

و خدایا لطفا کمکم کن که  امیری پسرم یادم نره.

صدقاتم را به من و اذی باطل نکنم. 

رز
۲۶ فروردين ۹۴ ، ۰۰:۱۹ ۰ نظر

بعد از بریدن دستت با تیغه ی نوار چسب، به قول خودت بریده اییش، در حالی که میدونی مقصر خودت هستی، خودت بی سر و صدا چسب زدی روش و اومدی گفتی مامان دستم برید.

با غصه نشستی روی مبل که: اگه برم بخوابم، پتو بکشم رو دستم، چسبش کنده میشه، اونوقت پتوم نجس میشه. باید تا صبح بشینم اینجا!

بعد در حالی که احساس میکنی من هنوز عمق فاجعه رو درنیافته ام:

خونه ها مامان.

خودکار که نیست، خونه! (خون است)

رز
۲۰ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۰۵ ۰ نظر