شیرین بیان
جمعه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۱۰:۵۱ ب.ظ
خم شدی، گل های خشک شده کف ماشین رو نگاه میکنی و میگی: این چیه کلاً ؟!
یا میگی: حالت خوبه کلا؟!
در راه برگشت به تهران، اصرار میکنی که برگردیم قم.
میگی: بابا من گریه نمیکنم. بریم قم.
میگم: بریم قم چی کار کنیم؟
میگی: من با اِحدان بازی کنم.
میگم: ما چی کار کنیم؟
میگی: شما لباس راحتی بپوشین!
۹۳/۰۲/۲۶