آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

پیام های کوتاه

  • ۲ ارديبهشت ۹۲ , ۱۷:۴۷
    اودو!
  • ۳۱ فروردين ۹۲ , ۲۳:۳۶
    سلاح
  • ۲۶ فروردين ۹۲ , ۰۰:۴۱
    خواب
  • ۱۹ فروردين ۹۲ , ۱۵:۱۳
    کوپن

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

دیگران از ما چه چیزی به یاد دارند؟

سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۴۰۰، ۰۶:۲۹ ق.ظ

دخترعمه ها بعد از  بیش از دو سال در مراسم عموجان دیدیم. 

بعد از خاکسپاری که رفتیم خانه، حال ها که کمی بهتر شد، احوالپرسی ها شروع شد. 

دختر عمه، سراغ سارا خانم را میگرفت، خاطره ای ازش تعریف میکرد که من در خاطرم نبود‌:

 

خونه عمه بزرگمون بودیم و دست سارا میخورد و آب میریزد و مطابق معمول از اینکه کار اشتباهی کرده بسیاااار ناراحت میشود. من برای دلداری بهش میگم اشکال نداره، همه ممکنه آب رو بریزند. حالت دستمال میاریم خشک میکنیم.‌

سارا خانم ۳ ساله: هر وقت هم شما آب رو ریختی، من دستمال میارم خشک میکنم

 

 

این گفتگو و جواب خانم کوچولو، بسی به مذاق دخترعمه خوش اومده بود و تو ذهنشون مونده بود. 

 

۰۰/۰۶/۳۰
رز

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی