چه میکنه این انگیزه...
يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۴۰۰، ۰۶:۱۴ ب.ظ
پرده اول:
من: سارا اسباب بازیایی که پخخخخخخش کردی تو خونه بزار تو کمد. منم خیلیاش رو جمع کردم. جمع کن بیا انبه بخوریم.
سارا: گریه، زاری، من نمیتونم، من برام سخته، چرا منو دوست نداری؟
پرده دوم، یک ربع بعد، با شنیدن صدای محمدصدرا: با خوشحالی
مامان من خونه رو جمع میکنم، محمدصدرا اینا رو دعوت کنیم.
با خوشحال جمع میکنه و صدام میکنه: غافلگیریییی
بقیه اش رو جمع میکنه: غافلگیری
...
مقایسه با خودتان!
۰۰/۰۳/۲۳