شیرین بیان
جمعه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۱:۴۷ ق.ظ
دارم شلوار سفید بابا رو تعمیر میکنم و قرقره ی نخ سفید داره تموم میشه. به بچه ها میگم: بچه ها اگه نخمون تموم بشه مجبوریم با زرد بدوزیم!!
سارا: ژرد خوبه دیگه! شاده 😃
شعر کتاب رو میخونم: بعضیا مثل این مار / رو شاخه ها میخوابن/....
میگه مثلا کیا؟
میگم مار دیگه!
میگه: آخه مار بعژیاست؟ !
(چون گفته بود مثل این مار منتظر بود ببینه اون بعضیا کی اند که مثل این ماره رو شاخه میخوابن)
منو تو تخت بغل کرده و میگه: خانم ها همدیگه رو "به عنوان" بالش بغلی بغل میکنن میخوابن.
در حالت قهر بی دلیل قبل از خواب: اگه منو دوست داری میتونی بغلم کنی، اما من دوستت ندارم!
وی با دست پیش و با پا پس میکشد!
۹۹/۰۲/۱۲