معجزه برچسب
سه شنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۸، ۰۹:۱۴ ب.ظ
خانه در هم بر هم و در همه جا اسباب بازی پاشیده شده. (کار از ریختن گذشته) بود. در حالی که خودم صبح قبل از رفتن به کلاس و پدرخانواده در غیاب من خانه را مرتب و منظم کرده بود.
اشفته بودم. همزمان غذا میپختم و حلوا درست میکردم و بچه ها دور و برم حرف میزدند و تقاضا میکردند .
به سپهر گفتم با مهربونی سارا رو تشویق کن خونه رو مرتب کنید. بهش قول برچسب داد و از من تایید گرفت. تایید کردم.
بدو بدو خونه رو نظم دادند. با خوشحالی و هیجان.
منم تند تند کارام رو پیش بردم. ساعت هشت خانه تمیز بود و غذا و حلوا پخته و ظرفها شسته و برچسب ها اهدا شده بود و بعد از صحبت تلفنی با مادربزرگ، با بچه ها داشتیم خمیر بازی میکردیم و نقاشی میکشیدیم.
۹۸/۱۰/۲۴