آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

پیام های کوتاه

  • ۲ ارديبهشت ۹۲ , ۱۷:۴۷
    اودو!
  • ۳۱ فروردين ۹۲ , ۲۳:۳۶
    سلاح
  • ۲۶ فروردين ۹۲ , ۰۰:۴۱
    خواب
  • ۱۹ فروردين ۹۲ , ۱۵:۱۳
    کوپن

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

دو روی زیارت

چهارشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۱:۰۰ ق.ظ

روی اول، تنها

 به حرم امام حسین نزدیک میشم. با هر قدم یک صحنه از صحنه های کربلا جلوی چشمم نقش میبنده. تنم میلرزه. وارد حرم میشم. گریه کنان، ضجه زنان. 

یک روز دیگر، به گودی قتلگاه که میرم، حس میکنم دارم خفه میشم. دارم میمیرم. از شدت گریه. از شدت اندوه. 

نماز زیارت میخوانم و دعا و قران و حتی زیارت جامعه کبیره و  دعا برای تماااامی آشنایان و دوستان و اقوام و همسایه ها و هر ان کس که به خاطر میاورم.


روی دوم: با بچه ها

بار اول: مصیبتی میکشیم برای تحویل کفش ها، برای عبور از بازرسی شلوغ دم اذان حرم، گریه ی کوچیکه، بهانه گیری بزرگه، کمبود جا. یادم نمیاد نماز رو چه طوری خوندم. فقط یادمه وقتی برگشتم به همسرجان گفتم خدا رو شکر صبح برای اولین زیارت تنهایی رفتم حرم، وگرنه ممکن بود از کربلا اومدن پشیمون بشم.

بار دوم: ورودی نسبتا خلوت بعد از ظهر. به محض ورود، خواهر و برادر هر هر خنده کنان در سطوح شیب دار حرم سرسره بازی میکردند و من، پشت به ضریح امام حسین صلوات میفرستادم  و چهارچشمی مواظب بچه ها بودم که خطایی پیش نیاد. هر چند دقیقه یکبار برمیگشتم  سلامی میدادم و عذرخواهی میکردم و دوباره به هرهر بچه ها مشغول میشدم.

در این فاصله هی رفتیم دنبال مادرشوهر و هی حرم را چرخ زدیم و هی بچه ها بهانه گرفتند برای سرسره بازی و من هی یخخخخ زدم از سرمای داخل حرم و "سرِ خیس از حمام آمده" ام. 

۹۷/۰۱/۱۵
رز

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی