آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

پیام های کوتاه

  • ۲ ارديبهشت ۹۲ , ۱۷:۴۷
    اودو!
  • ۳۱ فروردين ۹۲ , ۲۳:۳۶
    سلاح
  • ۲۶ فروردين ۹۲ , ۰۰:۴۱
    خواب
  • ۱۹ فروردين ۹۲ , ۱۵:۱۳
    کوپن

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

مادری در نیمه شب

دوشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۶، ۰۱:۵۳ ق.ظ

چندین بار وای فای گوشی رو قطع کردم که بخوابم، اما نفس‌نفسِ غیر طبیعی دخترک در خواب، من رو از خواب منصرف میکنه. حتی یک بار وقت شیر دادن بهش چشمانم گرم شد، اما با یک تکان او در خواب، چنان ترسیدم و از خواب پریدم که نکند تشنج کرده باشد دخترکم خدای نخواسته

اول شب ۲۵ صدم درجه تب داشت، اما ساکت و ارام پستانک به دهان روی مبل نشسته بود و تکان نمیخورد. الان همان مقدار گرمی رو هم نداره، ولی صدایی شبیه ناله ازش میاد.

 نگرانشم.

فکر نوزاد پنج ماهه ی دوستِ عمه یِ دوستم که تشنج کرده و از دست رفته، خواب رو به چشمام حرام میکنه. 

ادای مامان های صبور رو در میارم. ازون مامان های خوب که نگران نمیشن. (داریم ازین مامان ها؟؟) معمولا از نگرانی هام درباره وضعیت سلامت بچه ها، از احساساتم نسبت بهشون، با خانواده همسرم صحبت نمیکنم. نمیدانم چرا ادای مامان های قوی را درمیارم. برای همینه که مادرهمسرم، با تمام محبت و عشق و علاقه ای که بهش دارم و میدونم دو طرفه است، فکر میکنند تنها باری که من نگران بچه هام شدم، وقتیه که سارا بیمارستان بود، به خاطر این جمله ی من که " سارا گریه میکرد، من گریه میکردم".

برای همینه که همیشه بهم میگه تو نمیفهمی مادرت چی میکشه و مادر یعنی چی، وقتی که من رو به خدمت به مامانم توصیه میکنه. 



سارا با صدا نفس میکشه و من میخوام گریه کنم * و ساعت ده دقیقه به دو نیمه شبه. و سرم درد میکنه. ظاهرا سینوس هام ملتهب شدند. 



* و گریه میکنم.


خدایا شکرت.

۹۶/۱۱/۱۶
رز

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی