بچهننه:/
اعتراف میکنم واقعا نمیدونم با ترس های زیاد سپهر باید چه کنم.
استیصال
مستاصل
درمانده شدم از دستش.
خودش هم داره خیلی خودش رو اذیت میکنه.
داریم میگیم فلانی، نسخه های بهمانی رو برده دکتر نشون داده. میگه منو میخواین ببرین دکتر؟!
میگه اگه گوشم درد کنه منو میبرین دکتر؟ میگم اگر ادامه دار باشه باید بریم.
نه مامان میریم؟
بله
گرییییه نه مامان میشه نریم
نه لازمه
نه من میترسم گریییییه
حالا ان شاالله که نیازی نباشه
نه مامان میریم؟؟
.....
....
....
و هرررررررگونه توضیح، یاداوری خاطرات دکتر رفتن و اذیت نشدن و شاد و شنگول برگشتن، بیان عواقب دکتر نرفتن فقط و فقط بحث رو طولانی تر و گریه اش رو شدید تر و راه رو برای چانه زنی بازتر میکنه.
وقت اماده شدن برای دکتر هم یکی دو ساعت فریییییاد و گریه و زاری و کتک خوردن و ناسزا شنیدن از حضرت اقا داریم.
مورد زیاااااده ازین دست. و اصلا اعصابم نمیکشه بنویسمشون.
لوس_ننر_بچهننه_ترسوی_کی_بودی_تو_عاااااااااااخه؟؟؟؟؟؟