آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

پیام های کوتاه

  • ۲ ارديبهشت ۹۲ , ۱۷:۴۷
    اودو!
  • ۳۱ فروردين ۹۲ , ۲۳:۳۶
    سلاح
  • ۲۶ فروردين ۹۲ , ۰۰:۴۱
    خواب
  • ۱۹ فروردين ۹۲ , ۱۵:۱۳
    کوپن

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

5 ماهگی

دوشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۵، ۰۲:۱۲ ب.ظ

5 ماهگی تمام شد و روزهای 6 ماهگی رو میگذرونیم. شیرین. قشنگ. خوشمزه. 

سارا خانم خوردنی و خوشمزه است. واقعا گاهی دلم آروم نمیگیره و بینی و لپ و صورت و هر جاش که دم دستم بیاد بوس با دهان باز میکنمش.(شما بخونین میخورمش!)

تا یک لایه از لایه های لباسهاش کم میکنم، یا جوراباش رو در میارم پاهاش رو میگیره بالا و با دستاش پاهاشو میچسبه و آواز میخونه.

امروز هم تو کریر سعی میکرد پاهاش رو بخوره، که خب به علت لایه های زمستانی! موفق نشد.

اگر حوصله اش سر بره، طی یک حرکت یک ضرب، خودش رو از کریر میندازه بیرون و فقط سرش میمونه اون تو. بعد صدا میکنه که ای داد ای بیداد بیاین کمک.

از تقریبا اواسط آذر پستونک میخوره و زندگی شیرین تر تر شده و احتمالا باید روز مادر، یه هدیه هم برای پستونک بخریم به پاس زحمات بی دریغش!

هنوز قل نمیخوره و سینه خیز نمیره، ولی یه وری میشه ، به هر دو طرف، و تو جاش میچرخه. یواش یواش دیگه روی تخت خطرناک داره میشه. 

یه مدت که اعتصاب شیر در بیداری کرده بود، الان شکر خدا خیلی بهتره و فقط تو حالت نشسته بلد نیست (عادت نکرده) شیر بخوره، اغلب میپره تو گلوش!

خدا رو شکر خوب میخوابه. امروز مثلا تو اتاق تنهایی پستونک خورد و خوابید. گاهی هم شیر میخوره میخوابه و خیلی وقتا ترکیب پستونک و صدای سشوار مدهوش و هیپنوتیزم و خوابش میکنه. 

گاهی هم مثلا تو مهمونی ای جایی، تو بغلم ، پیش پیش میگم میخوابه.

بهتره از شرح حال سارا خانم تو جشن عقد پسرعمو جان نگم!! ترکیب خستگی، گرسنگی، کلافگی از شلوغی و غریبی محصولی استثنایی تولید کرده بود که با گاز و اخم محبت آمیز خواهر داماد مهر استاندارد خورد و دخترک گریه ای راه انداخت، بی سابقه. (الان نگفتم؟!)

سپهر هم حالش با سارا خوبه و دوستش داره و به جای گوش من، یک جفت گوش ناز جدید گیر آورده که بَلبَلی کنه. 

سارا عاشق سپهره و سپهر هم خوب میتونه بخندونتش. تنها کسیه که میتونه صدای خنده ی سارا رو بلنددد کنه. جلوش میپره و دولا راست میشه و ژانگولر میزنه و سارا قاه قاه میخنده. 

جدیدا هم بغلش میکنه و مثلا از رختخواب به کریر، یا برعکس جابه جاش میکنه که با وجود اینکه میترسم کمی، تا حالا مخالفتی نکردم. تا حالا که از پس اش بر اومده. سارا هم از نوزادی در اومده و خوش دست تر شده.

خدا برای هم و برای ما حفظشون کنه.


دیگه چی؟ 

۹۵/۱۱/۰۴
رز

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی