مادرانه تر از مادر
پنجشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۵، ۰۵:۱۴ ب.ظ
جزع و فزع پسرک در دنداپزشکی، ما آدم بزرگها را به یادم انداخت.
گاهی چقدر بی قراری میکنیم، بی اعتماد میشویم، بی صبری میکنیم بر سختی اندکی که بعدش ارامش و راحتی است. راحتی این دنیا و ان دنیا. اما چقدر کودکانه دست و پا میزنیم و لنگ و لگد پرتاب میکنیم که ای خداااا چرا من. ای خدا بسه دیگه و..
و البته کاش همینا باشه و به کفر و شرک منجر نشه.
و احساس میکنم خدا، مثل خنده های ان روز من به تلاشهای پسرکم برای فرار، لبخند میزند و میگوید چقدر این موجود پرادعا را ضعیف خلق کرده ام. لبخند میزند و هزاران بار مادرانه تر از همه مادرانه ها، ما را دعوت به آرامش میکند و وعده های حق اش را بهمان یاداوری میکند. ان مع العسر یسر اش را، جنات تجری من تحتها الانهار را و...و...و...
و ما میدانیم که حق میگوید، اما هنوز داریم دست و پا میزنیم که ای خداااا، من طاقتش رو ندارم
۹۵/۰۹/۱۸