نیازمند نیم ساعت ازاد هستیم. با پورسانت.
يكشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۵، ۰۷:۲۶ ب.ظ
در شب دو ماهگی دخترک، هنوز فرصت درستی فراهم نشده که خانه تنها باشم، دخترک خواب باشه، کار خاصی نداشته باشم، خسته نباشم تا بتونم خاطره روز تولد دخترم رو بنویسم.
همین حالا که اینو مینویسم، دو سری لباسشویی لباس شسته و تا نشده در اتاق انتظارم رو میکشند که تاشون کنم. سپهر و بابایی رفتن بیرون. و دخترک... بعد از دو روز کم خوابی تو بغلم خ بیده و من جرئت نمیکنم بزارمش زمین.
اما ان شاالله خواهم نوشت، از روز شیرین زندگی ام.
۹۵/۰۷/۲۵