فقر
شنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۵۳ ق.ظ
دوستانت در بازی راهت نمیدهند
با توجه به تجربه راه ندادن دیشب، و توصیه های قبل از مهمانی من، خودت را نمیبازی. سعی میکنی حرف راعوض کنی
- بچه ها گوشه های پازل رو بدید به من، اول اونا رو بزاریم
باز هم راهت نمیدهند. همبنجوری، هوس کرده اند تصمیم بگیرند بدون تو بازی کنند. از ان تصمیم هایی که هر لحظه ممکن است علیه یکی تان گرفته شود
مایوس مینشینی گوشه اتاق، لب و لوچه ات اویزان میشود:
- احساس فقیری میکنم.
آخه تو چه میدونی فقر چیه پسرکم؟ تو که هیچ، پدر و مادرت هم حتی نمیدونند، به لطف و کرم خداوند رزاق.
۹۵/۰۳/۲۲