شف پسرک
شنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۰۵ ب.ظ
حدود 5-6 ماه بود کیک نپخته بودم. اخرین بار تولد همسرجان کیک پختم و اعلام حضور دخترک و تولد بازی.
از کیک پختن وحشت داشتم. حوصله درگیری با پسرک رو نداشتم
امروز تصمیم گرفتم کیک بپزم. تا صندلی اوردم که از کابینت بالا کاغذ شیرینی پزی بیارم، چشمای پسرک درخشید که چی میخوای درست کنی؟
اسم کیک که اومد، پسرک دربست اماده به کار برد.
روغن و ارد و شکر رو اورد
تا من گردوها رو خرد کنم، تخم مرغها رو شکست و شکر رو پیمانه کرد و هم زد.
کیک رو در صلح و صفا پختیم
خوش گذشت
پسرک بزرگ شده
اونقدر که میشه روش حساب کرد، به عنوان یک کمک واقعی.
خدایا شکر
۹۵/۰۳/۲۲