قدم های استقلال
طی یک هفته اخیر چند گام روبه جلو برداشتیم، در جهت استقلالت.
البته دوتای مهمترش را خودت داوطلبانه و بی سر و صدا برداشتی
این روزها خودت میروی دستشویی و میایی. و شاید در روز یک بار لازم شود من بیایم، برای دستشویی خاص.
این روزها و حتی شب ها، داوطلب میشوی که تنهایی از پله ها بیایی. گاهی با چراغ قوه موبایل بابا، و گاهی حتی بدون هیچ روشنایی، چهار طبقه را در دل شب تنها بالا یا پایبن میایی و پشت در اسانسور منتظر ما میمانی.
انگار نه انگار تو همان پسرکی هستی که از سالن تا اتاقش تنها نمیرفت و میگفت بیایید مواظبم باشید.
یک کار دیگه هم که کردیم، و خیلی خرسندم ازش، اختصاص پارچ اب برابت است. و دیگر صبحگاهان و شامگاهان و سر سفره گاهان ، من را بلتد نمیکنی که آاااابببب. و این در شرایط تنبلی ناشی از بارداری، یعنی برگ برنده.
خدایا شکرت بابت نعمتهای کوچک و بزرگت. که همه از لطف و کرم توست.