رمانِ شب
بابا دیمبودونو اوئن کن! (بابا تلوزیونو روشن کن! وقتی بابا برای راحتی شما و در پاسخ به تقاضای من که لطفا صداش رو کم کن، تلوزیونو خاموش میکنه)
بابا کمش کن (میخوای حرف مامان زمین نیفته! مامانی بالاخره لفظ اومده دیگه!!)
مامان بریم دالن (سالن، وقتی دارم میبرمت اتاق که بخوابیم)
مامان چیاغو اوئن کن (چراغو روشن کن (چراغ اون یکی اتاق!) و بعد از اینکه چراغ خواب رو روشن میکنم، گررریه که نه اون چراغو.
مامان روی تخت من بگابیم (بخوابیم)
دوما اینجا بگاب (شما اینجا بخواب)
این اَنانه است ( حنانه! اشاره به عروسک اردک! و میخوابونیش پیش خودت)
روش پتو بگد (بکش)
حالا اینور بگابه (بخوابه)
روش پتو بگد
روی من نگد! من انانه نیتم روی من نکش! من حنانه نیستم.
.
.
میری سراغ بابا
بابا نگاب! (20 -10 مرتبه!)
بابا بیا بریم دالن
بابا اینبیی بگاب
بابا اینبیی بگاب
میریم دستشویی
نه نمیگابم!
بریم اونننننجا
اینبیی میگابم
شما نگاب
فقط دِیاد بکش
ادبایی گفتم دِیاد بگد
دوما اینبیی میگابی؟
بابا اینبیی میگابه؟
پتوی دیگه
پتوی بودووگ
...
و بالاخره میخوابی!