آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

پیام های کوتاه

  • ۲ ارديبهشت ۹۲ , ۱۷:۴۷
    اودو!
  • ۳۱ فروردين ۹۲ , ۲۳:۳۶
    سلاح
  • ۲۶ فروردين ۹۲ , ۰۰:۴۱
    خواب
  • ۱۹ فروردين ۹۲ , ۱۵:۱۳
    کوپن

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

۱۴ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

به خاطر اگزمای صورت سارا، دکتر گفت نبوسیدش.
با خواهرها صحبتش بود که کسی نبوسدش.
میگم هیچ کس حق نداره ببوستش، فقط من و سپهر.
میگن چرا؟
میگم: سپهر، چون نمیتونیم جلوش رو بگیریم. من، چون نمیتونم جلوی خودمو بگیرم. 
رز
۱۸ مهر ۹۵ ، ۱۹:۱۲ ۰ نظر

- خیلی ها ، بارها گفته اند و میگویند که : ادم از حرف زدن با سپهر خوشش میاد. خیلی قشنگ صحبت میکنه.



- دیروز سر کلاس قران، با مادرهای هم کلاسی های جدیدش حرف میزد.

مامان همکلاسی قدیمی، که سپهر کم رو رو خوب یادش میومد میگفت: سپهر داداش بزرگه شده شیر شده ها!


- همان دیروز، ارادت پیدا کرده بود به دستیار خانم معلم جدیدشون. سر کلاس نشست پیش اون. وقت خوندن قران با مامان ها هم اعلام کرد که میخوام با اون خانم مهربونه بخونم. بعد از کلاس، خانم مهربونه، از شیرین زبونی پسرم تعریف میکرد و اینکه جقدر خواهرش رو دوست داره.

رز
۰۸ مهر ۹۵ ، ۲۱:۱۶ ۰ نظر
یاد خاطره ناخوشایندی میفتم و زیر لب میگم اه!
سپهر: چی شده؟ 
من: یاد یه چیزی افتادم
-چی؟
- نمیخوام بگم.
- بگو. بگوو، من که غریبه نیستم.
رز
۰۸ مهر ۹۵ ، ۱۴:۳۷ ۰ نظر

لالالا

سارا میخوابه

اینقه میکنه

اونقه میکنه

...

سارا میخوابه

خواب فرشته ها رو می بی نه...



و سارای گربان، تبدیل میشه به سارای خواب.



اعتراف میکنم پسرک در خواباندن خواهرش و لالایی گفتن برای او، از من بهتر و واردتر است. 

اعتراف میکنم گاهی سعی میکنم از سبک لالایی گفتن پسرم تقلید کنم! 



پ.ن. دیشب بعد از یک روز بی خوابی دخترک، وقتی که فکر کردم بالاخره خوابید و نماز عشا را شروع کردم، درست در رکعت اول دوباره گریه را شروع کرد که با فاصله کمی سپهر رسید. شروع کرد به قربان صدقه رفتن خواهرش.

عزیزم

چقدر نازی

مثل گل میدرخشی..


تو دلم قندون قندون قند اب میشه اینجور وقتا.

خدایا شکرت. الحمدلله علی کل نعمه 

رز
۰۶ مهر ۹۵ ، ۱۸:۰۷ ۰ نظر