- خیلی ها ، بارها گفته اند و میگویند که : ادم از حرف زدن با سپهر خوشش میاد. خیلی قشنگ صحبت میکنه.
- دیروز سر کلاس قران، با مادرهای هم کلاسی های جدیدش حرف میزد.
مامان همکلاسی قدیمی، که سپهر کم رو رو خوب یادش میومد میگفت: سپهر داداش بزرگه شده شیر شده ها!
- همان دیروز، ارادت پیدا کرده بود به دستیار خانم معلم جدیدشون. سر کلاس نشست پیش اون. وقت خوندن قران با مامان ها هم اعلام کرد که میخوام با اون خانم مهربونه بخونم. بعد از کلاس، خانم مهربونه، از شیرین زبونی پسرم تعریف میکرد و اینکه جقدر خواهرش رو دوست داره.
لالالا
سارا میخوابه
اینقه میکنه
اونقه میکنه
...
سارا میخوابه
خواب فرشته ها رو می بی نه...
و سارای گربان، تبدیل میشه به سارای خواب.
اعتراف میکنم پسرک در خواباندن خواهرش و لالایی گفتن برای او، از من بهتر و واردتر است.
اعتراف میکنم گاهی سعی میکنم از سبک لالایی گفتن پسرم تقلید کنم!
پ.ن. دیشب بعد از یک روز بی خوابی دخترک، وقتی که فکر کردم بالاخره خوابید و نماز عشا را شروع کردم، درست در رکعت اول دوباره گریه را شروع کرد که با فاصله کمی سپهر رسید. شروع کرد به قربان صدقه رفتن خواهرش.
عزیزم
چقدر نازی
مثل گل میدرخشی..
تو دلم قندون قندون قند اب میشه اینجور وقتا.
خدایا شکرت. الحمدلله علی کل نعمه