آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

پیام های کوتاه

  • ۲ ارديبهشت ۹۲ , ۱۷:۴۷
    اودو!
  • ۳۱ فروردين ۹۲ , ۲۳:۳۶
    سلاح
  • ۲۶ فروردين ۹۲ , ۰۰:۴۱
    خواب
  • ۱۹ فروردين ۹۲ , ۱۵:۱۳
    کوپن

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

۱۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

رویت را میکنی به قبله

دست هایت را به حالت دعا میگیری

از دعاهایت معمولا "ای خدای مهربان" را میشنوم، و بقیه اکثرا نجواست بین تو و خدایت.

دعاهایی از این دست که کارتون مورد علاقه ات پخش شود، یا شب را خواب نبینی تا بتوانی راحت بخوابی، یا خدا کمکمت کند که بتوانی با وجود زخم زانویت (شما بخوان خراش نامحسوس، ولی از نظر خودت زخم شمشیر) بتوانی راه بروی


خدایا دل من به پاکی پسرک نیست و نیتم به خلوص او نیز هم، اما شنونده تویی و خدای همگان تویی

وقت دعاهای پسرک، به چند وجبی او نیز نگاه لطفی بینداز، چرا که من، مثل همه، سخت محتاج نگاه توام.


رز
۰۵ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۲۴ ۱ نظر

با دخترک ظاهرا مسابقه ی " هر کی بیشتر بیدار بمونه برنده است " گذاشتیم، درست وقتی پدر و پسرک مدتهاست خوابیده اند.

و اعتراف میکنم که دخترم، تو برنده شدی. مامانی خوابش میاد.

الان که میتونم قبل از شما بخوابم، باید قدر بدونم. دیری نمیپاید که گاهی آرزوی خواب را خواهم کرد، وقتی دو چشم بیدار و هوشیار عقاب گونه مواظبند تا مبادا مامان بی اجازه بخوابد! 

درست همان کاری که داداشت گاهی با من میکند. گاهی... گاهی که میخواهم زودتر از او بخوابم! 

رز
۰۵ خرداد ۹۵ ، ۰۱:۴۱ ۰ نظر

بارداری دارد روی جدیدی از خودش نشانم میدهد، درست در آخرین روزهای سه ماهه دوم اش. همان سه ماهه ای که میگویند بهترین دوران بارداریست، دورانی که نه از تهوع و مشکلات سه ماهه اول خبری است و نه هنوز از سنگینی ماه های آخر.

البته این سه ماه وسط برای من همراه بود با دو پدیده، یکی کمردردهای فراوان، و دیگری گریه ها و بهانهگیری ها و عصبانیت های پسرک. 

حالا ظرف چند روز آینده، ان شاالله این سه ماهه ی بهترین تمام میشود و وارد اخرین سه ماه بارداری میشوم. دورانی که اسمش سه ماه است، اما به گزارش شاهدان عینی، فقط اسمش این است، اما اگر از رسمش بپرسی از کشسانان است که هر چه بیشتر به انتهایش نزدیک میشوی بیشتر و بیشتر کش می اید. سر پسرک من ماه آخر را جهشی خوندم و پریدم و یکهو رفتم غول مرحله آخر که همان زایمان باشد. به خاطر همین برایم کش نیامد.

میگفتم... بارداری دارد وارد فاز جدیدی میشود. فاز چک و چک عرق ریختن، هن و هن کردن ( و تعجب و خنده پسرک به نفس نفس زدن من!)، فاز اشتهای زیاد، ترازویی که هر هفته رقم بالاتری را نشان میدهد و در استانه ی 6 ماهکی عدد 56 را نشان میدهد، تکان های شدیدتر دخترک، دسته دسته از دور خارج شدن لباس ها و خالی شدن کشوی لباس ها، از لباسهای قابل پوشیدن.

بارداری دارد من را با خودش میبرد.

خدایا شکر به خاطر این تحولات.

خدایا شکر بابت این همه نعمت.

خدایا شکر به خاطر نعمت فرزندآوری. 

رز
۰۵ خرداد ۹۵ ، ۰۱:۲۱ ۰ نظر