از حیاط صدای موتور میاد...
من: سپهر صدای چیه؟
سپهر: داغ!
چیه؟
داغ
چیه عزیزم؟
بوندومب!
از حیاط صدای موتور میاد...
من: سپهر صدای چیه؟
سپهر: داغ!
چیه؟
داغ
چیه عزیزم؟
بوندومب!
جمع اضداد که میگویند، همین مادری است!
مادری ترکیبی است از عجله و صبر.
مادر که هستی صبر میکنی بر قدم های آهسته ی پسرکت، تویی که همیشه تندبادی حرکت میکردی در معابر.
مادر که هستی، صبر میکنی بر صابون بازی پسرک، که میخواهد دستش را تا مچ در ظرف صابون بکند و بعد بکشد به دیوار و آینه و همه جا.
صبر میکنی بر ده ها بار تکرار کاری به ظاهر بیهوده، که پسرک دوستش میدارد. بارها و بارها و بارها غذای خیالی پسرک را میخوری و بارها و بارها آنگونه که او دوست دارد میگویی داااغه! و برق شادی رو در چشمانش میبینی.
صبر میکنی بر دقایق طولانی شیر خوردن طفل شیرخوارت، که گویی هیچ عجله را نمیفهمد.
مادر که باشی عجله میکنی. وقتی دیر است و غذا اماده نیست، و پسرک بی صبرانه بهانه خواب میگیرد. با عجله غذا درست میکنی و به پسر میرسی و بعد از نیم ساعت غذا آماده است و پسرک خواب.
مادر که باشی و زنگ در را بزنند، عجله میکنی برای جمع کردن اسباب بازی های پسرک، و همزمان تماس برای هماهنگی باز کردن یا نکردن در. (برای دیدن خانه، به قصد اجاره)
عجله میکنی برای حمام کردن، وقتی پسر را خوابانده ای و میترسی بیدرا شود و از ندیدن تو بترسد.
راستی که جمع اضداد است این مادریِ عجیب.