آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

پیام های کوتاه

  • ۲ ارديبهشت ۹۲ , ۱۷:۴۷
    اودو!
  • ۳۱ فروردين ۹۲ , ۲۳:۳۶
    سلاح
  • ۲۶ فروردين ۹۲ , ۰۰:۴۱
    خواب
  • ۱۹ فروردين ۹۲ , ۱۵:۱۳
    کوپن

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

۱۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

دارم مرغ خرد میکنم.

میگی مامان منو بغل

میگم اگه اینجوری بغلت کنم لباست کثیف میشه

میگه چه جوری؟ لُقلی بغلم کنی؟!!! 

(نتیجه گیری منطقی عالی! )


مشغول کارم.

میگی مامان منو بغل

میگم چرا بغل کنم؟

صدات رو نازک میکنی و در حال فکر: بغل کـــن، (و بعد نتیجه رو بیان میکنی) بغل گیلی گوبه!

(خیلی خوبه)

رز
۰۵ اسفند ۹۲ ، ۲۰:۲۱ ۰ نظر

با مداد روی چارچوب پنجره خط خطی کردی. صدام میکنی و دسته گلت رو نشونم میدی. 

میگم نه مامانی!

میگی: نه! بگو فقط رو کاغذ مامان جون!

رز
۰۵ اسفند ۹۲ ، ۰۹:۴۸ ۰ نظر
عمه جان خونمون مهمان هست و موقع خواب، صدای عطسه اش از اون یکی اتاق میاد.
چشمایی که از خواب تقریبا نیمه باز هست رو گرد میکنی و میگی دیدای چی بود؟ (صدای)
میگم عمه عطسه کرد.
نیم خیز میشی و کاملا جدی، طوری که انگار کار روزمره و همیشگیته میگی:
برم عمه یو مانن بکنم.
(عمه رو معاینه کنم.)
رز
۰۳ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۰۹ ۰ نظر

برداشت اول:

نیمه شب منو بیدار کردی که «مامان گوشم میسوزه!» تا صبح هر وقت جا به جه شدی، از درد نالیدی و فقط تو بغلم بودی. (تو رختخواب). اول وقت زنگ زدم از دکتر وقت گرفتم. وقت آماده شدن که فهمیدی میریم پیش دکتر، گریه ای میکردی جانسوزتر و جانگدازتر از گریه برای درد گوشت. تشویق، ترفیع (صدا) ، ترغیب، توصیف، تشبیه، هییییچ چی اثر نمیکرد. آخرش نصفه نیمه آماده ات کردیم و پریدیم تو کوچه. وقت معاینه هم شدیدا گریه و مقاومت میکردی.


برداشت دوم، یک هفته بعد

صبح گفتم میخوایم بریم پیش آقای دکتر. چند بار گفتی «نه دیگه مامان، پیش آقا دوختُی نییم،» و وقتی رسیدیم دم در چند بار گفتی بریم بیرون، دیر شده، بریم!!! و موقع معاینه چند بار گفتی مامان بغ اغل، مامان منو بغل. و تمام.

تازه بعدشم پرسیدی چرا نمیرم اونجا (روی ترازو، دفعه قبلش دکتر وزنت کرده بود.) موقع بیرون اومدن هم با آقای دکتر بای بای کردی و اومدیم بیرون.


برداشت سوم، چند روز بعدتر،

رفتیم مطب دکتر گوش و حلق و بینی برای خودم. اونجا تا دکتر بیاد، 5 دقیقه ای خوابیدی و وقتی رفتیم تو بیدار شدی. دکتر گوش من رو نگاه کرد و بعد ازش خواستم شما رو هم ببینه. خیلی ریلکس اجازه دادی. بعد همون طور خواب آلو اومدیم خونه. وقتی رسیدیم خونه گریه میکردی که: بازم بریم پیش آقا دکتر!!!!! بریم پیش آقا دکتر دیگه!!


رز
۰۳ اسفند ۹۲ ، ۰۱:۰۶ ۰ نظر