رو تختت بغلت میکنم و بوسه بارونت میکنم.
پتوت رو ناز میکنی و میگی : از پتوم بیشتر، شما رو دوست دارم.
این یعنی اعلی درجه ی عشق.
----------
میگم میخوایم اتاق شما رو با اتاق خودمون میخوایم جابه جا کنیم.
میگی چرا؟
میگم اتاقت سرده، بینیت کیپ میشه.
میگی: آخه اونوقت بینی شما و بابا کیپ میشه
------------
سر نماز صبح هستم که از خواب بیدار میشی و صدام میکنی، بابا به جای من جواب میده. بعد از نماز میام بالای سرت، خیلی آهسته میپرسم: جانم پسرم؟
چشمهاتو باز میکنی و میگی: میگم روز هواش گرمه زمستونا؟
میگم: یه کمی خنکه
میگی: آهاا
و چشماتو میبندی و دوباره میخوابی!
-------------
در آسانسور محکم بسته میشه، میگی: اووه! در آسانسور عصبانیه
-------------
میگم: گاوصندوق جاییه که چیزای مهم رو توش میزارن، مثل پول
میگی: مثل ماشینام!
-------------
سر سفره شروع میکنی به اینو میخوام، گوشتم فلان جور باشه، برنجم فلان قدر باشه.
بی حوصله، میگم: شروع نکن به بهانه گیری دوباره
میگی: این که بهانه نیست، این غره!
------------
میگم :شما میدونی عشق منی؟
میگی: بله، یه عشق بزرگ هم داری اسمش آقا....ه (اسم بابایی)