نحوه واکنش ها و نحوه ی مطلع شدن ها از خبر مسافر در راه، برام جالب و هیجان انگیزه.
سر پسر جانم، بعد مراسم آبای خدا بیامرز، خبر اعلام عمومی شد و تمام.
اما اینبار، خیلی بامزه، یکی یکی لو رفتم.
مامان سر قضیه استخر نرفتنم فهمید.
خواهر بزرگ جان از سفارش اقای همسر به استراحت کردن من بو برد.
مادرشوهر جان، توسط پسرک اطلاع رسانی شد
خواهر سومی جان با جار زدن پسرک تو خونه اشون فهمید.
زنعمو جان با دیدن بهانه گیریای عجیب غریب پسرک به مامان گفته بود فلانی، یهنی من باید به فکر بعدی باشه و مامان گفته بو د در دست اقدامه.
و درست وقتی زنعمو جان بهم میگفت که کار نکنم و تو اشپزخونه بوی غذا اذیتم میکنه یه وقت، دخترعمو جان ذوق کنان خودشو به اشپزخونهرسوند که به به خبریه..