ساعت 4 و نیم نیمه شب نگران صدا میکنی
میام پیشت.
تو خواب اه و ناله میکنی. با توجه به گلودرد دیشب و خس خس صدات، فکر میکنم سرماخوردگی اذیتت داره میکنه. سراغ بابا رو میگیری، میگم خوابه.
مییگم: جایبت درد میکنه
- نه مامان. فقط، روز ارتش واقعیه؟
- بله مامان
- یعنی ارتش وجود داره؟
- بله عزیرم
- ما رو زخمی نمیکنن؟
- نه مامان. مواظب ما هستند. اگر دشمنا بخوان اذیتمون کنن، با اونا میجنگند.
خیالت راحت میشه و میخوابی.
بعد نوشت: کاشف به عمل اومد که قبلا این سوالات رو از بابا هم پرسیده بودی و کاشف تر به عمل اومد که ارتش رو با داعش اشتباه گرفتی. مانور های ارتش رو هم از تلوزیون دیده بودی و ربطشون داده بودی به هم.
گوبا خواب دیده بودی که داعش دستگیر و زخمیت کرده.
خدایا امام زمانمان را برسان، که کابوسهای شبانه فرزندان مسلمین را به رویای شیرین ظهور تبدیل کند.