امروز که در سونو، دست هات رو کنار صورتت گرفته بودی و یک پات رو بالا آورده بودی. دلم برات قنج رفت مامان جون
صدای قلبت، تکون هات که ورجه وورجه میکردی توی دلم، مهرت رو انداخت به دلم،
با اشک شوق نگاهم رو مانیتور دوخته بودم و از دیدن روی ماهت کیف میکردم...
الحمدلله
خدایا این حال خوش رو، روزی همه کن، مکرر.
به همسر و بچه ها تک به تک، تعریف کردم و قربان دست و پای بلوریت رفتیم
سپهر میگه وقتی انگشتاش هم قابل تشخیص بوده، چه طور جنسیتش مشخص نشده؟!