۳۴ هفته و دو روز
چهارشنبه, ۲ آبان ۱۴۰۳، ۰۶:۳۲ ق.ظ
به همراه گل پسر، بابای گل پسر، و مامان جون و بابا جون، رفتیم دانشگاه و از پایان نامه ام دفاع کردم. خدا رو شکر، الحمدلله
در انتهای کار، وقتی استاد راهنما به داور گفت که فرزند خانم فلانی به زودی به دنیا میاد، یک بار دیگر، و اینبار برای شما گل پسر دست زدند و تشویق کردند و تبریک گفتند.
چادر نعمت بزرگی است که سرّ آدم رو حفظ میکنه و نمیگذاره ادم تابلو بشه، مخصوصا ادم پا به ماهی مثل من.
حتی مسئول اموزش هم وقتی داشت میگفت میای امضا میگیری و فلان، گفتم من دو هفته دیگه بچم دنیا میاد، تعجب کرد و بعد به برکت وجود بچه، گفت که مراحل نهابی رو میتونم مجازی پیگیری کنم.
۰۳/۰۸/۰۲