اینگونه سه ساله شدی
شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۸، ۰۱:۴۷ ق.ظ
- شوخی ها و شیطنتهایت بزرگانه تر شده. بعد از مریضی ویروسی اخیرش که پنج روز تب را به دخترکم تحمیل کرد، بعد از اینکه حالش خوب شد و برق چشمانش برگشت، خوب متوجه این نکته شدم.
ساعت یک و چهل دقیقه ی بامداده، و تمام جمله بندی های وصف سه سالگی ات را فراموش کرده ام؛ آنهایی که وقتی گردنم را سفت چسبیده بودی و گونه ات را به صورتم فشار میدادی که بخوابی اماده کرده بودم.
برم بخوابم، بلکه فردا توصیفات دقیق تری از سه سالگی ات از ذهنم بر صفحه وبلاگ تراوش کرد.
۹۸/۰۵/۲۶