نامه ای به پاییز عزیز
پاییز عزیزم سلام.
امروز که درست ۳۷ روز از آمدنت میگذرد برایت نامه مینویسم. قبول دارم که با تو مهربان نبوده ام.
پاییز عزیز، فصل رنگ ها، فصل مرخصی تشویقی درختان، فصل انار و خرمالوی عزیز، فصل به خوشبو و پرخاصیت.
ممنونم که هر سال، با وجود بداخلاقی ها و بی مهری های من، به شهرمان می ایی. درختان را میرقصانی تا برگ ریزان به استقبال زمستان بروند.
پاییز جان ممنونم به خاطر بازگشایی مدارس، که بهترین خاطرات و موفقیت های من، در مدرسه رقم خورده.
پاییز عزیز ممنونم به خاطر مهمانی رنگ ها در جنگل ها و امیدوارم بتوانم در مهمانی ات از نزدیک شرکت کنم و نزدیکتر حس ات کنم.
پاییز عزیز مرا ببخش به خاطر انکه تو را دوست نمیداشتم. به خاطر سرما و سرماخوردگی خودم و عزیزانم.
پاییز جان من را ببخش که همه ی محبتم را نثار بهار میکردم.
تو عزیزی چون تولد پسرکم را برایم مژده اوردی.
تو عزیزی چون زندگی مشترکمان را، همان که همین امشب درست هشت ساله شد، برایم به ارمغان آوردی.
تو عزیزی چون بهترین دوستم، عزیزم، در یکی از روزهای زیبای تو متولد شده.
تو عزیزی چون دوستی من و او در مهر ماه تو کلید خورد.
تو را دوست میدارم چون اولین ملاقات من و همسر عزیزم در یکی از روزهای مهرماه تو شکل گرفت.
تو عزیزی چون آفریده ی خدای دانا و توانای عالمی.
متشکر و سپاسگزارم که هستی. هر سال، درست سر وقت.
سپاسگزارم از تو، زیباییهایت، مهربانیات، میوه های رنگارنگ خوشمزه و مفید ات.
سپاسگزارم از تو و لطفا با من و فرزندانم مهربانتر باش.
متشکرم.
به امید دیدار تو در جنگلی هزار رنگ و زیبا در کمال صحت و سلامت.