سخت شیرین
پنجشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۰۴ ب.ظ
روزهای بارداری ام ناغافل تمام شدند.
گاهی دلم تنگ میشود برای شب ها و روزهای سخت بارداری
غریزه مادری، عجیب است. هنوز اثار ضعف و لطمه سزاربن تمام نشده، هنوز دخترک یک ماهه نشده، هنوز که گاهی گریه ها و بیداری دم صبحش خواب را برایم حرام میکند، با خودم میگم چقدر دلتنگ این روزها خواهم شد. واقعا اینبار، بار آخر است که طعم شیرین و سخت مادر نوزاد بودن را میچشم؟
و به خودم وعده میدهم که ان شاالله بار بعدی در بهشت !
دخترعمو جان که او هم باردار است میگفت : دیدی زن ها چقدر بی ح یا اند؟
هنوز داستان قبلی تمام نشده، دلشان برای بعدی ضعف میرود.
اگر اقایون یک بار، یک صدم درد و رنج زایمان را میچشیدند، کار بشر در همان نسل اول، تمام بود!
۹۵/۰۶/۱۸