آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

پیام های کوتاه

  • ۲ ارديبهشت ۹۲ , ۱۷:۴۷
    اودو!
  • ۳۱ فروردين ۹۲ , ۲۳:۳۶
    سلاح
  • ۲۶ فروردين ۹۲ , ۰۰:۴۱
    خواب
  • ۱۹ فروردين ۹۲ , ۱۵:۱۳
    کوپن

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

بابای خوب و نازم

سه شنبه, ۹ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۳۹ ق.ظ

بابابزرگ و مامان جون رفته بودند شهر مادریشان.

مامان جون نیمه مرداد برگشت که سری به دخترهایش و مدرسه بزند و کارهای انتقالیش را پیگیری کند. امده بود که سه روزه برگردد. بعد دید کارهایش انجام نشد، قرار شد یک هفته ای بماند، یک هفته شد دو هفته و دقیقا همان روزی که برای ساعت 5 بعدازظهر بلیط داشت، دخترم دنیا امد. و مامان جون ماندگار شد.

بابابزرگ ماند تنها انجا. تاااا همین سه چهار روز پیش که بالاخره برگشتن. 

همان اول که مامان امده بودند و دخترخاله جان هم بودند و خواهرها و خواهرزاده ها جمع بودیم، پسرک میگفت:

- مامان اگه اینجا پر از مهمون هم باشه، بدون بابابزرگ اصلا خوش نمیگذره

و روز قبل ازامدن بابابزرگ، صبح بیدار شد و گفت مامان یه خواب خوب دیدم. خواب دیدم بابابزرگ برگشتن، دارن درختا رو اب میدن تو حیاط و قراره بعدش دوباره برگرده شهرمادری



* عنوان برگرفته از شعر کودکی من:

 بابای خوب و نازم ، من با تو سرفرازم.

دائم به فکر مایی، تو نعمت خدایی

هر روز بی بهانه، تو میروی زخانه

خدا تو را نگه دار، که میروی سر کار 

که من 4-5 ساله، به خاطر رعایت ادب، و اینکه در مخیله مون هم نمیگنجید و نمیگنجه بابا رو مفرد صدا کنیم تغییرش داده بودم:

 بابای خوب و نازم، من با شما فرازم! 

۹۵/۰۶/۰۹
رز

نظرات  (۱)

سلام بیا تا حرفای نو بشنوی و پدر مادرت را تنها نذاری!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی