آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

پیام های کوتاه

  • ۲ ارديبهشت ۹۲ , ۱۷:۴۷
    اودو!
  • ۳۱ فروردين ۹۲ , ۲۳:۳۶
    سلاح
  • ۲۶ فروردين ۹۲ , ۰۰:۴۱
    خواب
  • ۱۹ فروردين ۹۲ , ۱۵:۱۳
    کوپن

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

شیرین بیان

شنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۰۴ ب.ظ

بچه گربه ای از زیر ماشین میاد بیرون و شما جا میخوری. میگم عه این که بچه گربه است.

میگی بچه نیست، بزرگ شده.

میگم بله بچه ی بچه نیست. اممم.... نوجوونه! 

میگی: آهان! مثل محمد مهدی (پسرخاله ی 14 ساله ات)



 می پرسی چرا پس مامان جون اینا برنمیگردن؟

میگم خب پیش مامان جون بزرگ اند دیگه.

میگی: خب مامان جون بزرگ یه آقا واسه خودش بگیره دیگه!


بعد گریه زاری موقع اتمام هیئت هفتگی، و وقت پارکینگ رفتن بابا، من و بابا، هر دو سکوت تلخی کرده ایم و اخم ناکیم.

داری نقاشی میکشی. به بابا میگی: دارم برات یه نقاشی یادگاری میکشم که ناراحتیت تموم بشه.


امیرعلی و مامانش، و دیرتر بابا و داداشش مهمانمون بودند. اولش با شمشیر از رو بسته، دو تا ماشین بند انگشتی به امیرعلی دادی و با بقیه 20 30 ماشینت خودت بازی میکنی، بدون اینکه اجازه بدی دوستت بهشون حتی دست بزنه. بعدتر، دیگه مهربانی و سخاوت پیشه میکنی و چندساعتی با هم گرم بازی میشین.

شب موقع خواب، روز سپری شده رو مرور میکنم و میگم: چه خوب بود که با امیرعلی با هم بازی کردیم.

میگویی: بله، مخصوصا وقتی من زورگوییم رو تموم کردم.


- بل الانسان علی نفسه بصیره...

۹۵/۰۵/۰۲
رز

نظرات  (۱)

چ فهمیده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی