برداشت دکتری
برداشت اول:
نیمه شب منو بیدار کردی که «مامان گوشم میسوزه!» تا صبح هر وقت جا به جه شدی، از درد نالیدی و فقط تو بغلم بودی. (تو رختخواب). اول وقت زنگ زدم از دکتر وقت گرفتم. وقت آماده شدن که فهمیدی میریم پیش دکتر، گریه ای میکردی جانسوزتر و جانگدازتر از گریه برای درد گوشت. تشویق، ترفیع (صدا) ، ترغیب، توصیف، تشبیه، هییییچ چی اثر نمیکرد. آخرش نصفه نیمه آماده ات کردیم و پریدیم تو کوچه. وقت معاینه هم شدیدا گریه و مقاومت میکردی.
برداشت دوم، یک هفته بعد
صبح گفتم میخوایم بریم پیش آقای دکتر. چند بار گفتی «نه دیگه مامان، پیش آقا دوختُی نییم،» و وقتی رسیدیم دم در چند بار گفتی بریم بیرون، دیر شده، بریم!!! و موقع معاینه چند بار گفتی مامان بغ اغل، مامان منو بغل. و تمام.
تازه بعدشم پرسیدی چرا نمیرم اونجا (روی ترازو، دفعه قبلش دکتر وزنت کرده بود.) موقع بیرون اومدن هم با آقای دکتر بای بای کردی و اومدیم بیرون.
برداشت سوم، چند روز بعدتر،
رفتیم مطب دکتر گوش و حلق و بینی برای خودم. اونجا تا دکتر بیاد، 5 دقیقه ای خوابیدی و وقتی رفتیم تو بیدار شدی. دکتر گوش من رو نگاه کرد و بعد ازش خواستم شما رو هم ببینه. خیلی ریلکس اجازه دادی. بعد همون طور خواب آلو اومدیم خونه. وقتی رسیدیم خونه گریه میکردی که: بازم بریم پیش آقا دکتر!!!!! بریم پیش آقا دکتر دیگه!!