آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

هر کجا هستم باشم، آسمان مال من است

آسمان‌های من

پیام های کوتاه

  • ۲ ارديبهشت ۹۲ , ۱۷:۴۷
    اودو!
  • ۳۱ فروردين ۹۲ , ۲۳:۳۶
    سلاح
  • ۲۶ فروردين ۹۲ , ۰۰:۴۱
    خواب
  • ۱۹ فروردين ۹۲ , ۱۵:۱۳
    کوپن

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

یک هفته از روزه های ماه رمًان را با وجود بارداری گرفتم، جز حالت تهوع مبهم، مشکل خاصی نبود

که لکه بینی شروع شد. ده روزی تقریبا به شکل مارمولک زندگی میکردم. 

 

یکی دو روزه بهترم و به زندگی سلامی دوباره کرده ام. 

نمیدانم تا کی ادامه داشته باشد

فعلا که از خانه ماندن کلافه ام. 

تعطیلات عید فطر را هم در خانه ماندیم،

که امروز روز آخرش است، و همسر هم سر کار

نماز مصلی را هم نرفتم، به جایش مسجد فائق رفتم و نیمی ایستاده و نیمی نشسته خواندم.

الحمدلله به خاطر سلامتی

الحمدلله به خاطر نینی

و الحمدلله به خاطر این کلافگی

 

فقط دلم تنگ است، و حوصله ام سر رفته

الحمدلله علی کل حال

 

 

 

 

رز
۲۴ فروردين ۰۳ ، ۱۳:۰۶ ۰ نظر

منظره خط صورتی کمرنگ مقابل چشمانم است، 

با لبخندی در پس زمینه

کمی آمیخته با دلهره

سعی میکنم سال پیش رو را پیش بینی کنم

در صدر دل‌مشغولی ها، کار و پایان نامه ایت. 

و البته با اختلاف اول پایان نامه، به علت سختی کار

پروژه دیپ که تصمیم گرفته ام دوباره از کسی کمک بگیرم و از این همه اضطراب، حداقل یک موردش را کاهش دهم

محدودیتهایی که فرزند جدید به دنبال دارد

من که چند سال است بچه ها از آب و گل در آمده اند و بعد مدت ها چند وقتی است مستقل شده ام، دانشگاه و کلاس قرآن و سرکار میرفتم... الان دوباره خانه نشین خواهم شد. 

نگرانی بارداری و فراز و نشیب پیش بینی نشده اش،

نگرانی سلامتی و عاقبت بخیری فرزندان

نگرانی زایمان

فکر اینکه با این شرایط، و به طور کلی آیا واقعا دلم میخواد، یا میتوانم، یا اجازه دارم، یا صلاح است به دکتری فکر کنم یا نه؟

 

همه را در همان چند دقیقه که به دو خط صورتی، یکی کمرنگ و دیگری پررنگ زل زده بودم از سر گذراندم.

بعد

بلند شدم

به خدا، و به امام زمان گفتم

من این فرزند را برای یاری دین خدا از خدا خواستم

کاری کنید که هم خودم هم فرزندانم توفیق عملی کردن این نیت را داشته باشیم

خودت همه چیز را طوری رقم بزن که برای دنیا و آخرتمان بهترین باشد. 

نیت این چله ی زیارت عاشورایم همین است، 

 

اینکه خدا برایم برنامه ریزی کند، به نحو احسن، طوری که بگویم چقدر خووووب خدا برنامه ریزی کرد برایمان. چقدر خوب که همه چیز را سپردم دست خودش

 

عیدی روز میلاد کریم اهل بیت، دو خط صورتی بود در نوار سفید و اتفاقا قاب صورتی بیبی چک‌. 

فردای ۱۶ امین سالگرد عقدمان، ۷ فروردین ۱۴۰۳

رز
۰۷ فروردين ۰۳ ، ۱۷:۰۲ ۰ نظر

- غرغر و اعتراض من نسبت به سهل انگاری پسرک در حمام رفتن

- پسرک: الان برم؟

- من: من نمیدونم! 

- پسرک: میرم حمام

من: با کنایه، نه! نرو

پسرک: چرا ؟ .... چرا؟.... 

من: سکوت

دخترک:  مامان منظورش اینه که چرا از من میپرسی، وقتی خودت میدونی باید بری حمام؟

رز
۲۹ بهمن ۰۲ ، ۱۳:۵۲ ۰ نظر

 

یک ماه است در صدر اخبار ، خبر موشک باران غزه توسط اسرائیل، به دنبال عملیات طوفان الاقصی است. تا الان، ده هزار نفر شهید شده اند که چهار هزار تاشون بچه اند

 

بگذریم... 

 

در اخبار میشنود که دو کشور دیگر هم انکار درگیری پیش امده، 

میگوید: الله اکبر! آخر الزمون شده!!!

#سارا

رز
۱۴ آبان ۰۲ ، ۲۲:۰۹ ۰ نظر

حرم حضرت عبدالعظیم ، درست وقت نماز رسیدیم به صف جمافت

یادش افتاد وضو ندارد

میداند هنوز که به سن تکلیف نرسیده، میتواند بدون وضو بخواند، در صورت ضرورت!

بعد یادش میفتد برود مهر بیاورد که جانمازش را از کیفم در میارم و بهش میدم.

 بدون مکث میگوید: عه! خوب وضومم میگرفتی! 

 

رز
۱۴ آبان ۰۲ ، ۲۲:۰۵ ۰ نظر

قسمت نشد که مادرت شوم و فرزندم شوی عزیز دلم. 

دیدار به قیامت کنجد عزیزم.

رز
۲۱ مهر ۰۲ ، ۰۰:۰۰ ۰ نظر

عایا رواله از هفته پنجم بارداری، شلوار آدم براش تنگ بشه و دگمه اذیتش کنه؟ نه واقعا رواله؟؟؟ 

 

عاقا، پسرم/دخترم، دلبندم!  من روی پنج شش ماه نهفتگی بارداری حساب باز کرده ام ها! مخصوصا در دانشگاه، که واقعا خجالت میکشم پیش اساتید و دانشجوها.

خودت رو لطفا زود لو نده. ممنون عزیزدلم. بوس بهت

رز
۱۲ مهر ۰۲ ، ۲۰:۲۱ ۰ نظر

میدانی مامان جان

این دوران را بسیار دوست دارم

این زمانی که فقط من و تو هستیم و یک دست من، به ولسطه تو به ملکوت وصل است

این زمانی که بینیم ام شدیدا به بوها حساس شده و اصلا اول حساسیت به بو امد، بعد فهمیدم که تو مهمان من هستی. 

 

رز
۰۸ مهر ۰۲ ، ۰۸:۰۲ ۰ نظر

 درون من، یک معجزه نرم و نازک جوانه زده

 

عنوان را زده بودم *دوباره زندگی* و پیام میدهد آدرس تکراری است.

گویا هنگام جوانه زدن دخترکم هم همین عنوان را انتخاب کرده ام

رز
۰۵ مهر ۰۲ ، ۱۶:۳۵ ۰ نظر

در کارتونی که لک لک ها برای خانواده ها بچه می آورند و در صحنه ای که درِ محفظه ی بچه ها باز شده و هزاران بچه ریخته بیرون

 

سارا: مامان اگه یه همچین دستگاهی وجود داشت ما هم بچه میگرفتیم؟

من: نظر شما چیه

سارا: بللله

من: چند تا؟

سارا: اممم ( تا حالا به آپشن چند بچه فکر نکرده بود) اممم 3 تا، که یه کم بریم بالا... رقم تعداد بچه هامون ! 

 

(در رقابت با تعداد فرزندان خاله ها، بسیار احساس کمبود و عقب افتادگی دارند و به شدتتت اصرار به فرزند دار شدن ما میکنند. 

از دلم مادرشون خبر ندارند که دلش پر میزنه برای بچه)

 

 

پ.ن: حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند

رز
۰۸ تیر ۰۲ ، ۲۳:۰۸ ۰ نظر